Discoverچهل حکایت از گلستان (خسرو شکیبایی)21 هرگز از دور زمان ننالیده بودم
Comments (2)

hossain, H

چقدر زیبا.. اینا واقعاً درس زندگیه..

Nov 6th
Reply

hossain, H

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بوده و استطاعت پای پوشی نداشتم! به جامه ی کوفه در آمدم و دل تنگ، یکی را دیدم که پای نداشت! سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم!!؟ « مرغ بریان به چشم مردم سیر، کمتر از برگ تره بر خوان است.. وآن که را دستگاه و قوت نیست، شلغم پخته مرغ بریان است...»

Nov 6th
Reply
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

21 هرگز از دور زمان ننالیده بودم

21 هرگز از دور زمان ننالیده بودم