41 - شب آغاز هجرت تو
Description
شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود
شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
شب بی تو شب بی من شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن شب مردن شب دل کندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو هم زمین هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود
چه مومنانه از خود گذشتم کوچ من از من نهایتم بود
به دادم برس به دادم برس ای ناجی تبار من به دادم برس
به دادم برس ای قلب سوگوار من
سهم من جز شکستن من، تو هجوم شب زمین نیست
با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست
بی تو باید دوباره برگشت به شب بی پناهی
سنگر وحشت من از من مرهم زخم پیر من کو
واسه پیدا شدن تو آینه جاده ی سبز گم شدن کو
بی تو باید دوباره گم شد تو غبار تباهی
با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی
اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
به دادم برس به دادم برس ای ناجی تبار من به دادم برس
به دادم برس ای قلب سوگوار من
شب بی تو شب بی من شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن شب مردن شب دل کندن من از ما بود