Cashme Siyah - Shajarian & Badiee
Description
چشم سیه - اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و حبیبالله بدیعی
اجرای خصوصی در سهگاه و افشاری
مونیخ، منزل دکتر خادمی
مرا عاشقی شیدا
فارغ از دنیا
توکردی ، توکردی
مرا عاقبت رسوا
مست و بیپروا
توکردی ، توکردی
نداند کس ، جانا ، چهکردی
چهها کردی با ما ، چهکردی
دو چشمم را دریا
درافشان ، گوهرزا
توکردی ، توکردی
روان ازچشم ما
گهرها ، دریاها
توکردی ، توکردی
نه یک دم از جورت فغانکردم
نه دستی سوی آسمانکردم
منم اکنون چو خاک راهی
غباری درشام سیاهی
اگر مهری رخشد ، توآن مهری
اگر ماهی تابد ، توآن ماهی
اگر هستی پاید ، تو هستی
اگر بودی باید ، تو بودی
بیلطف و صفا ، باشد به خدا ، بیتو هستیها
از دیدارت ، از رخسارت
ای جان بینم ، سرمستیها
شمیم روحافزایی
مشکی ، عودی
منیر بزم و راهی
چنگی ، رودی
چنگی ، رودی
*****
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
رواست در بر اگر میتپد کبوتر دل
که دید در ره خود پیچ و تاب دام و نشد
بدان طمع که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر درد
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
*****
دل میرود ز دستم، صاحب دلان، خدا را!
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی نشستگانیم، ای باد شُرطه، برخیز!
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
ای صاحب کرامت! شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن، درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
«با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»
*****
خم زلف تو دام کفر و دین است
زکارستان او یک شمه این است
جمالت مُعجز حسن است لیکن
حدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کِی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کران الکاتبین است