Episode 01 - غروب - خوانش از بانو غزل شیربخت
Update: 2019-09-175
Description
دم های غروب که میشه
گوشی تلفن توی اتاق ویرِش میگیره
من هم هر روز بر میدارم و انگشت میندازم رو شماره ها
و شماره خونه تون رو بدون نگاه به تلفن انگشتی میگیرم
دیگه جای انگشت افتاده روی سر شماره ها...
دیگه هیچ عددی هم معلوم نیست...
گوشی رو به گوشم میچسبونم
و شروع میکنم با چشمانت حرف میزنم از حفظ ...
وقتی گوشی رو میزارم هوا روشن شده
یک طلوع دیگر با تو حرف زدم
و راضی و خوشحال منتظر غروب مینشینم
دنیارو گم میکنم با صدات
گاهی میگم غروب چقدر دیر میاد
میگم فاصله طلوع تا غروب باید یک ساعت بود
کاش نیم ساعت بود
کاش یک دقیقه بود
اما یادم می افته طلوع چشمات تا غروب موهات
مگه تو چند قرن زندگی کردی؟؟؟
که انقدر خوب زندگی به من میدی
گاهی انقدر طول میکشه تا غروب
که چند بار میرم و میام سروقت تلفن تو!
میدونی چرا تلفن تو چون فقط با تو صحبت میکنم و میدونم ارتباطش با امواج موهات قطع شدنی نیست و قابل انتقال به غیر نیست چون صدای بوقش هم برام فرق میکنه چون یک گوش شنوا داره که خسته نمیشه حتی تا هزار طلوع دیگر...
نمی دونم پیدا میشن آدم هایی که مثل دوتا دستگاه تلگراف سیمشون بهم وصل باشه، که وقتی چیزی دل این یکی را لرزوند آنور هم دلش بلرزد
آدمها برای همین دل نلرزیدن های همزمان است که تنها میمانند.
#علیرضا_مسیحادم
گوشی تلفن توی اتاق ویرِش میگیره
من هم هر روز بر میدارم و انگشت میندازم رو شماره ها
و شماره خونه تون رو بدون نگاه به تلفن انگشتی میگیرم
دیگه جای انگشت افتاده روی سر شماره ها...
دیگه هیچ عددی هم معلوم نیست...
گوشی رو به گوشم میچسبونم
و شروع میکنم با چشمانت حرف میزنم از حفظ ...
وقتی گوشی رو میزارم هوا روشن شده
یک طلوع دیگر با تو حرف زدم
و راضی و خوشحال منتظر غروب مینشینم
دنیارو گم میکنم با صدات
گاهی میگم غروب چقدر دیر میاد
میگم فاصله طلوع تا غروب باید یک ساعت بود
کاش نیم ساعت بود
کاش یک دقیقه بود
اما یادم می افته طلوع چشمات تا غروب موهات
مگه تو چند قرن زندگی کردی؟؟؟
که انقدر خوب زندگی به من میدی
گاهی انقدر طول میکشه تا غروب
که چند بار میرم و میام سروقت تلفن تو!
میدونی چرا تلفن تو چون فقط با تو صحبت میکنم و میدونم ارتباطش با امواج موهات قطع شدنی نیست و قابل انتقال به غیر نیست چون صدای بوقش هم برام فرق میکنه چون یک گوش شنوا داره که خسته نمیشه حتی تا هزار طلوع دیگر...
نمی دونم پیدا میشن آدم هایی که مثل دوتا دستگاه تلگراف سیمشون بهم وصل باشه، که وقتی چیزی دل این یکی را لرزوند آنور هم دلش بلرزد
آدمها برای همین دل نلرزیدن های همزمان است که تنها میمانند.
#علیرضا_مسیحادم
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
بعضی از آهنگها رو هم دیگه نمیشه گوش داد