آیدا در آینه
Update: 2025-09-27
55
Description
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانیترین بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند
که جاندار غار نشین از آن سود میجوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت میکنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کردهام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانههای داد و ستد
سر به مهر باز آوردهم
کانال تلگرام: https://t.me/GRAYNOTEBOX🌱
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!
و چشانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت آیینه ای بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند
دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟
تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آ نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه میکند،
دریائی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
و سپیده دم با دستهایت بیدار میشود
به ظرافت شعر
شهوانیترین بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند
که جاندار غار نشین از آن سود میجوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت میکنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کردهام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانههای داد و ستد
سر به مهر باز آوردهم
کانال تلگرام: https://t.me/GRAYNOTEBOX🌱
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!
و چشانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت آیینه ای بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند
دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟
تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آ نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه میکند،
دریائی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
و سپیده دم با دستهایت بیدار میشود
In Channel








😍😍😍😍
عالی ممنون
عذرخواهی میکنم حقیقت واسه بعضی تلخ مثل ته خیاررررر
دمت گرم عالی بودی مثل همیشه🙏🙏🙏🙏💯💯💯💯
چطور حرفای یک ضد ایرانی را با شوق گوش میدین 🤦🏻♂️
آه ای یقین ..ای یافته ...بازار نمی نهم ...
عالی
چه زیبا گفت احمد : آه اگر آزادی سرودی میخواند کوچک همچون گلوگاه پرندهای هیچ کجا دیواری فروریخته برجای نمیماند سالیان بسیاری نمیبایست دریافتی را که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
💯💯💯
عالییییی❤️💜🤍
این محشررررررره😍😍😍
دلم میخواد یه نامه برای همه دوستام بفرستم « ببخشید خبری ازتون نمیگیرم و نیستم ؛ راستش خودمم نمیدونم کجام فقط توی یه چاه غم و تنهایی گیر افتادم که نمیخوام شما رو هم بکشم داخل »
و شاملو.....چنان از عشق میگوید که آنکه آنرا نیز نچشیده است مستش میشود.... حمایت کنید دوستان...به شما نیاز داریم🥺🌱 https://t.me/GRAYNOTEBOX در تلگرام همراهیمون کنید و از شعر ها و متن های قشنگمون استفاده کنین🥲
🦋اپیزود جدید: لبانت به ظرافت شعر شهوانیترین بوسهها را به شرمی چنان مبدل میکند که جاندار غار نشین از آن سود میجوید تا به صورت انسان درآید و گونه هایت با دو شیار مّورب که غرور ترا هدایت میکنند و سرنوشت مرا که شب را تحمل کردهام بی آن که به انتظار صبح مسلح بوده باشم، و بکارتی سر بلند را از رو سبیخانههای داد و ستد سر به مهر باز آوردهم کانال تلگرام: https://t.me/GRAYNOTEBOX🌱 هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم! و چشانت راز آتش است و عشقت پیروزی آدمی ست هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد و آغوشت اندک جائی برای زیستن اندک جائی برای مردن و گریز از شهر که به هزار انگشت به وقاحت پاکی آسمان را متهم می کند کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود و انسان با نخستین درد در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمیکرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم توفان ها در رقص عظیم تو به شکوهمندی نی لبکی می نوازند، و ترانه رگ هایت آفتاب همیشه را طالع می کند بگذار چنان از خواب بر آیم که کوچه های شهر حضور مرا دریابند دستانت آشتی است ودوستانی که یاری می دهند تا دشمنی از یاد برده شود پیشان