وقتی فرصتی فراهم شد تا دومین اپیزود از پادکست نقطه عطف رو تهیه کنم خیلی سعی کردم روی موضوعی کار کنم که جذابیت لازم رو داشته باشه. تقریباً چهار الی پنج موضوع مختلف روی میز داشتم تا تصمیم بگیرم در موردشون، این در حالی بود که بدون اینکه انتظارش رو داشته باشم یهو افتادم وسط حوضچه ای از مشکلات زندگی و سخت کار می‌کردم تا دونه دونه حلشون کنم و خودمو بکشم بیرون.

البته اعتراف کنم که این دشواری‌ها، اتفاقای ناخونده ای نبودن و یه جورایی خودم به استقبالشون رفته بودم، اما خب در ذاتش سختی بود و مشقت. خلاصه دیدم اینجوری نمیشه، روی ماهشون رو بوسیدم و گفتم بفرمایید داخل جلوی در بده.

وقتی عمیقاً شرایطی که توش گیر افتاده بودم رو به معنای واقعی پذیرفتم تازه تونستم یه جلایی به احوالم بدم و با حال بهتری حلشون کنم و ازشون بگذرم. این شد که همه موضوعات روی میز رو گذاشتم کنار و در مورد هیچ چیزی دیگه ای دلم نیومد صحبت کنم جز پذیرش شرایط زندگی. به من که خیلی کمک کرد امیدوارم برای شما هم مفید باشه.