اپیزود هشتادوچهارم: تهران به وقت جنگ
Description
تهران دیگر محتاج خاطرات گذشتگان از جنگ نیست. دوازده روز کافی بود تا نسل تازهآمده، جنگ را با پوست و استخوان لمس کند و جهان را از این پس، جور دیگری ببیند؛ با همهی تلخیها، با سرنوشتهایی در دست گرفته و پایانی نامحتوم. هر پنجره سایهای از ترس است، هر خیابان ردی از انتظار. این اپیزود روایت تهران است، وقتی جهان ساکت شد و زمان برای لحظاتی طولانی از حرکت ایستاد. اینجا پایتخت است، قلبِ تپندهی کشوری زخمی و خسته. به اپیزود ویژهی رادیونیستپلاس با عنوان «تهران به وقت جنگ» خوش آمدید.
مالک و صاحب امتیاز پادکست: کانون تبلیغاتی اوژن (رضا میکاییلزاده)
تهیهکننده: رامیار منوچهرزاده
نویسنده و کارگردان: نگین فیروزی
پشتیبانی: امین شیرپور
گویندگان متن: نگین فیروزی و وحید ناظمی
تدوینگر: فرزانه رضایی
ساخت و تنظیم موسیقی: محمد برزیده و آیدین انزابیپور
طراحی و ساخت هویت بصری پادکست: استودیو ملی
طراحی کاور: نرگس فداکار
پشتیبانی فضای مجازی: امین شیرپور
Website: https://radionist.com/
Instagram: https://instagram.com/radio.nist
Telegram: https://t.me/radionistpodcast
Twitter/X: https://twitter.com/radionist_
یک نکته نفت هیچ وقت ملی نشد نفت همیشه دست پادشاه بود بعد هم دست دولت
خیلی تاثیرگزار بود،اسپانسر این اپیزود،قرارگاه خاتم النبیا.
چقدر زشته سی که برای پادکست صحبت میکنه جوری حرف بزنه که فقط صدای نفس باشه و انگار اره در گوشی حرف میزنه یکی از خانمهای صحبت کننده قدری بد حرف میزد که فقط میزدم جلو
یه جوری روایت کردید انگار این جنگ فقط ادمهای معمولی رو خواسته بکشه!
کسشر به تمام معنا.مخصوصا اون قسمت مهدکودک خیابون صابونچی!اسرائیل قبل اززدن ساختمون امن وزارت اطلاعات،به مدیرمهداطلاع داده بود وتخلیه کردن.اینوتوپادکست کسشرتون بگید که دشمن ج.ا شرافت داشت که بچه هایی روکه رژیم سپر کرده بود رو نزنه.درسته تواون ۱۲روزترسیدیم ولی امیدوارترین هم بودیم.امید به تموم شدن کابوس جمهوری اسلامی.امیدبه سقوط شر درجهان.
سودا کسخل نیست
بازم خوبه اخرش داریوش گذاشتین، چاووشی نذاشتین
گریه نمیدهد امان
چقد تلخ بود کاش تکرار نشه دیگه من تا مرز سکته رفتم 🙁
عالی بود این اپیزود
دروغگوهای حکومتی، قبل حمله تماس گرفته بودن باهاتون که تخلیه کنید، اون روز هم اون منطقه پدافندی زده نمیشده که شماها بخاید بشنوید دروغگوها
غم انگیز.و سنگین بود واقعا. مخصوصا الان که هر لحظه ممکنه همه چی تکرار بشه
برای من که تجربه ۸سال جنگ با عراق رو هنوز پس ذهنم دارم....حنگ شهرها و موشک بارونهای سال ۶۴ و ۶۶ هنوز برام تازه هست....دلیلی برای رفتن از تهران نداشتم.مرگ وقتی قرار باشد بیایید هیچ کسی به هیچ شکلی نمیتواند مانعش شود،پس دلیلی برای رفتن نبود!!!!! اما یک چیز در این قسمت برای من به شدت پررنگ و آزاردهنده بود....حتی برای فرار از جنگ هم جماعتی ادایی هستیم...باید پز بدهیم که خارج از ایران ابوامی داریم!!!! دوستان ما اساتید دانشگاه هستند....و ما همواره معترض هستیم.اعتراضی با طعم و رنگ ادا!!!!!!!!
کامنت ها باید توسط ادمین تایید بشوند تا دیده بشن؟ به عنوان یک یار قدیمی دوست دار شما یه کامنت گذاشته بودم، الان اومدم یه حرف دیگه هم بزنم دیدم اصلاً اون هم نیست. اینترنت درست بود و کامنت ارسال شد با موفقیت.
من و برادرم نرفتیم و موندیم. هر چند از زنجان تا ارومیه جا برای رفتن داشتیم. حتی خانه پدری. به تقلید از اون فیلمی که پدر نذاشت بچه بدونه جنگه (پیانیست؟) فقط برای برادر زاده ام فیلم بازی کردیم و خودمون رو مشغول کردیم تا بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر. آخه این جنگ با جنگ چهل سال پیش فرق داشت.
اسرائیل بچهها رو توی مهد کودک نکشت که جمهوری اسلامی توی ایست بازرسی بکشه. https://x.com/Ervin_dearcelo2/status/1946601972649369735?s=19
مهد کودک رو زدن یا ساختمان وزارت اطلاعات رو؟
چقدر صدای اون خانوم مسئول مهد ناراحت کننده و ازار دهنده بود .
چقدر جزییات بی مورد را شرح میدن. کسالت بار. خراب شدن ساختمان و دیوار مهد را تراژیک شرح میدن ؛ در حالی که هیچ کودکی کشته نشده؛ حالا چرا نمیگید تو اون کوچه کی زندگی میکرد و هدف بود؟ مهم اینه؛
اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید * کاشتن بذر جنگ 1404,3,23 بود * دومین غافلگیری بزرگ تاریخی * پس از جنگ شش روزه * جمال عبدالناصر از مردم مصر عذر خواهی کرد * قبول تقصیر نمود * و استعفا داد * جای نگرانی نیست* چون ما پیروزیم * یک سال آینده پیروزی تکمیل تر می شود ! ؟ !