و در آخر ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم....... یا جام باده یا قصه کوتاه
Sep 17th
Reply
MinaBhl
انچه در این یکسال آموختم. و اول این مصاحبه ناگهان یادم آمد که آنها به من انگ انحراف زدند. تو همین فکر بودم که ناگهان آنوشا در باره حرفی که به خودش زده بودند و نوعی شیطان پرستی بود صحبت کرد. نمیدانید چه احساسی در من متجلی شد. مطمئن بودم راهم درست است علیرغم تمام حرفها ولی این حرف در همان لحظه طلایی به من ثابت کرد که تو در راه درستی هستی. مرسی از آنوشا و ترنج نازنینم 😘😘😘😘😘😘😘😘
Sep 17th
Reply
MinaBhl
داشتم به این فکر میکردم که تقریبا یک سال و نیم پیش با شما آشنا شدم و همونجا کلید طرزغکرم عوض شد. هیچ وقت خیلی مذهبی نبودم اما نمیدونم چرا همیشه تو گروهای مذهبی در مدرسه های مذهبی و حتی سر کارم هم آدمهای مذهبی به وفور دور و برم بود. شاید یک دلیل این بود که خیلی دنبال خدا میگشتم. یک روز از من خواسته شد که بنویسم و من هم برحسب انچه از شما یاد گرفته بودم و همراستا با قلبم بود نوشتم. دقیقا نوشته ها را از کتاب آسمانی خودشان برمیداشتم اما نگاهی که به آن آیه ها داشتم نگاه قبل نبود. و نوشتم....
Sep 17th
Reply
mehranasdqii
زندگیتون پر از آرامش✨
Sep 3rd
Reply
afrooz greenway
حرفهای آنوشا ی جان مثل یک نور پر رنگ در تاربکیه .. من سر یه ماجرایی دو شب پیش توی مدیتیشن سوال کردم و منتظر جواب بودم امروز جواب سوال رو آتوسای جانم داد ☺️☺️☺️☺️♥️♥️♥️ نور و برکت توی زندگیت جاری ♥️دختر تو با این سن و سالت انگار دو بار زندگی کردی اینهمه شعوررو شهود و معرفت در تو جمع شده ♥️♥️♥️
و در آخر ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم....... یا جام باده یا قصه کوتاه
انچه در این یکسال آموختم. و اول این مصاحبه ناگهان یادم آمد که آنها به من انگ انحراف زدند. تو همین فکر بودم که ناگهان آنوشا در باره حرفی که به خودش زده بودند و نوعی شیطان پرستی بود صحبت کرد. نمیدانید چه احساسی در من متجلی شد. مطمئن بودم راهم درست است علیرغم تمام حرفها ولی این حرف در همان لحظه طلایی به من ثابت کرد که تو در راه درستی هستی. مرسی از آنوشا و ترنج نازنینم 😘😘😘😘😘😘😘😘
داشتم به این فکر میکردم که تقریبا یک سال و نیم پیش با شما آشنا شدم و همونجا کلید طرزغکرم عوض شد. هیچ وقت خیلی مذهبی نبودم اما نمیدونم چرا همیشه تو گروهای مذهبی در مدرسه های مذهبی و حتی سر کارم هم آدمهای مذهبی به وفور دور و برم بود. شاید یک دلیل این بود که خیلی دنبال خدا میگشتم. یک روز از من خواسته شد که بنویسم و من هم برحسب انچه از شما یاد گرفته بودم و همراستا با قلبم بود نوشتم. دقیقا نوشته ها را از کتاب آسمانی خودشان برمیداشتم اما نگاهی که به آن آیه ها داشتم نگاه قبل نبود. و نوشتم....
زندگیتون پر از آرامش✨
حرفهای آنوشا ی جان مثل یک نور پر رنگ در تاربکیه .. من سر یه ماجرایی دو شب پیش توی مدیتیشن سوال کردم و منتظر جواب بودم امروز جواب سوال رو آتوسای جانم داد ☺️☺️☺️☺️♥️♥️♥️ نور و برکت توی زندگیت جاری ♥️دختر تو با این سن و سالت انگار دو بار زندگی کردی اینهمه شعوررو شهود و معرفت در تو جمع شده ♥️♥️♥️
ممنون❤️❤️❤️
✨🌹👌🙏❤️
عالی بود
🙏🫶🌱