خیلی دور، خیلی نزدیک
Update: 2025-08-29
177
Description
دَمه – قسمت سوم: خیلی دور، خیلی نزدیک
این قسمت دربارهی مهاجرت و دلتنگی آدمهاست.
مهاجرت فقط عوض کردن شهر و کشور نیست، یه جابهجایی عمیق درونیه؛ جدایی از ریشهها، خانواده، دوستها و خاطرات. آدمی که میره، همیشه یهجور غربت رو با خودش حمل میکنه؛ غربتی که هم دوریش رو فریاد میزنه و هم نزدیکی ریشهها رو یادآوری میکنه.
تو این اپیزود از صداها و روایتها میشنویم؛ قصههایی از آدمایی که رفتن و آدمایی که موندن. بین روز و شب، بین وطن و غربت، بین امید و دلتنگی.
In Channel
لعنت به اونهایی که زنان و مردان ایران رو از ریشههاشون جدا کردند🙂
داستان مهاجرت به نظرم موضوعش، خیلی لوس شده! آهنگا تکراری حرفا تکراری، حسا تکراری
چه عجب
من خودم نه مهاجرت و تجربه کردم نه کسی که مهاجرت کرده باشه. ولی از اول تا آخر اپیزود خودمو جای اونا گذاشتم و انگاری حسش کردم و اشک ریختم . امیدوارم یه روزی همه دوباره دور هم جمع بشیم در وطن.
عموی من هم مهاجرت کرده، و وقتی این پادکست و گوش کردم همه خاطرههای اون لحظه خداحافظی و بگیر و ببندهای آخر جلو چشمم رژه رفتن💔
اگه بره من چکار کنم❤️🩹
دکلمه نفر اول ک داره در مورد دمه صحبت میکنه صدای کیه؟ کسی می دونه؟
بینظیر بود❤️❤️❤️
خیلی خووب بود 🥲🥲🥲🥲
چقدر بغضی بود
چقدر بهم حس خوب ميده ، چقدر قشنگ 🥺
بودن نبودن هیچ کس اونقدرا مهم نیست....🥲
تقریبا ۱۰ سال پیش همین موقع ها بود که خواهرم داشت بار سفر میبست که بره . من یه بچه دبیرستانی بودم که خیلی تصوری از دوری و مهاجرت نداشتم . سریال شمعدونی تازه پخش شده بود و هر باری که جلو آیینه میرفتیم آهنگ « شنیده ام عزم سفر کرده ای » رو پلی میکردیم. من قر میدادم و اون وسط خنده هاش یهو میزد زیر گریه . با خودم میگفتم این خواهر منم دیوانه اس . یه سَفره دیگه ، میره درسشو میخونه و میاد . اون رفت و من اوایل فک میکردم حالا سر یه سال دوباره همو می بینیم . یه سال شد دو سال ، و اون نتونست بیاد. سال سوم یا چهارم بود که انگاری قبول کرده بودم، من یه خواهر دارم که همیشه قراره ازم دور باشه و فقط تو ویدیوکال ببینمش . تو این مدت ... ، من کنکور دادم و اون نبود . اون دکتر شد و ما نبودیم . من رفتم دانشگاه و اون نبود . اون نامزد کرد و ما نبودیم. من فارغالتحصیل شدم و بازم اون نبود . حالا اون عروس شده و از اون موقع ۱۰ سال میگذره و من امیدوارم اگه قراره از این به بعد چیزی بشه یا چیزی بشم کنار هم باشیم .
مارو با کسایی که شمارو آواره کردن مارو دلتنگ تنها نذارید 😔
کاش تو معشوقه ای داشتی خدا، آنوقت شاید جهان جای مهربانتری با ما بود!
هنوزم منتظرم ، منتظر یه مهجزه🍀
کاش شهری که ما توشیم، شبیه شهری بود که تو دلمونه 🥺
با اینکه ساکن ایرانم،مثل یه مهاجر دلتنگ ایرانم و مهاجران رو درک میکنم.شاید به این خاطر که اینجا دیگه شبیه ایران ما نیست.ما دلتنگ ایران خودمون هستیم.نمیدونم ولی جدیدا برای ایرانم،برای زندگیم،برای هموطنام و برای زندگی خیلی غمگینم. امیدوارم به زودی این دلتنگی و غم برطرف بشه💙
کسی از رفیقام یا کسایی که دوستشون دارم مهاجرت نکردن ولی خیلی درکش کردم و بغض میگیرفتم ثانیه به ثانیهاش….❤️🩹
چقدر این پادکست خوبه هر سه اپیزود رو ده بار گوش دادم