سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱ با خوانش محمدرضا مومن نژاد
Description
غزل شمارهٔ ۹۱ از (سعدی » دیوان اشعار » غزلیات) را با خوانش محمدرضا مومن نژاد بشنوید.
فایل صوتی متناظر را میتوانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 7.19 مگابایت) دریافت کنید.
متن خوانش:
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که زندهٔ ابدست آدمی که کشتهٔ اوست
شرابخوردهٔ معنی چو در سماع آید
چه جای جامه که بر خویشتن بدرّد پوست
هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خصم عربدهجوست
حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر
که قطره قطرهٔ باران چو با هم آمد جوست
نمیرود که کمندش همیبَرَد مشتاق
چه جای پند نصیحتکنانِ بیهدهگوست
چو در میانهٔ خاک اوفتادهای بینی
از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست
چرا و چون نرسد بندگان مخلص را
رواست گر همه بد میکنی بکن که نکوست
کدام سرو سهی راست با وجود تو قدر
کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست
بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم
که دل به غمزهٔ خوبان مده که سنگ و سبوست
هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را
به دوستی که نگوید به جز حکایت دوست
به آب دیدهٔ خونین نبشته قصهٔ عشق
نظر به صفحهٔ اوّل مکن که توبرتوست




