سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵ با خوانش محسن دهقانیان
Description
حکایت شمارهٔ ۵ از (سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان) را با خوانش محسن دهقانیان بشنوید.
فایل صوتی متناظر را میتوانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 1.90 مگابایت) دریافت کنید.
متن خوانش:
سرهنگزادهای را بر در سرایِ اُغْلُمُش دیدم که عقل و کِیاستی و فهم و فِراستی زایدالوصف داشت، هم از عهدِ خُردی آثارِ بزرگی در ناصیهٔ او پیدا.
بالایِ سرش ز هوشمندی
میتافت ستارهٔ بلندی
فیالجمله مقبولِ نظرِ سلطان آمد که جَمالِ صورت و معنی داشت و خردمندان گفتهاند: «توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال». ابنایِ جنسِ او بر منصبِ او حسد بردند و به خیانتی متّهم کردند و در کشتنِ او سعی بیفایده نمودند.
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟
مَلِک پرسید که موجبِ خصمیِ اینان در حقِّ تو چیست؟ گفت: در سایهٔ دولتِ خداوندی دامَ مُلْکُهُ همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الّا به زوالِ نعمتِ من و اقبال و دولتِ خداوند باد.
توانم آنکه نیازارم اندرونِ کسی
حسود را چه کنم؟ کو ز خود به رنج در است
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجیست
که از مشقّتِ آن جز به مرگ نَتْوان رست
شوربختان به آرزو خواهند
مُقبلان را زوال نعمت و جاه
گر نبیند به روز شَپّره چشم
چشمهٔ آفتاب را چه گناه؟
راست خواهی، هزار چشمِ چنان
کور بهتر که آفتابْ سیاه