غزل ۳۰۱
Update: 2022-03-16
6
Description
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون مینهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر
زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم
متصور نشود صورت و بالای دگر
وامقی بود که دیوانه عذرایی بود
منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر
وقت آنست که صحرا گل و سنبل گیرد
خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر
بامدادان به تماشای چمن بیرون آی
تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر
هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غمهای دگر
بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر
...
کانال تفسیر قرآن کریم :
امام زمان (عج) :
کانال شرح گلستان سعدی :
کانال شرح اشعار سعدی :
...
In Channel
سلام علیکم با تشکر فراوان از زحمات جنابعالی.تن صدای شما خیلی پایین است و برخی اوقات بسختی شنیده می شود. اگر تدبیری اندیشیده شود که صدا بلندتر شنیده شود خیلی بهتر است.صدای بلند لزوما به معنی دوری و صدای پایین به معنی نزدیکی نیست . یا علی
عالی استاد