Listen to my newest episode and discover more great content from my show!
Comments (28)
Nas
کمروووووون بدبختتتتتتتتتتتتتتتتت
Sep 10th
Reply
Nas
هرچند انقدر سرم شلوغ بود که وقتم را پای گوشی صرف نکردم😑😐
دختریکه ی احمق
Sep 10th
Reply
Mohadese Mousavi
داستان چندجاش باگ داره😐
۱_اگه دیمن سایر بعد اینکه برقا رفت اومدبیرون چطور اول شیفت اومد خودشو معرفی کرد؟!
۲_یعنی هیچکدوم از بیمارا نشناختنش؟دیوونن آلزایمر که ندارن!
۳_ویل چطور پرستار و دکتر رو نشناخت؟از قبل دیده بود اونارو دیگه
۴_جید و دیمن چه راحت رمز خروج رو فهمیدن مگه کشکیه!با اینکه ریست شد بازم میدونستن رمزش چیه
۵_کل بیمارستان آنتن داره فقط از در ورود به بخش D آنتن قطع میشه 😑
درکل داستانش هیجان داشت و خوانش هم خیلی خوب بود ممنون🌻🦋
Sep 6th
Reply
elnaz
اگر ایران بود میگفتم با سهمیه دانشجو شدی ^^
Jul 24th
Reply
Fahimeh
و منی که باید طرحم رو در تیمارستان بگذرونم😥با چه جرعتی برم تیمارستان 🤦🏻♀️🥴دو ساااااااال
May 23rd
Reply
love you
چ شب پر ماجرایی!!!!!!!!
Apr 11th
Reply
Mobina
کمرون بیچاره🥺😪
Mar 12th
Reply
aleme Beyki
خیلی غم انگیز بود:))))🥲🥲
Feb 15th
Reply (1)
Melika M
😭😭😭
Jan 16th
Reply
Atefeh
کمرون🥲🥲
Jan 14th
Reply
Masoumeh Hwz
خوب بدون هیچ گریه ای شروع کرد خوردن چطور از گلوش رفت پابین 😑
Sep 18th
Reply
SAJED♡
برای مرگ کمرون بۼض گلومو گرفته :)
Aug 31st
Reply
Darya Moradi
چای هلو سرد و کیکه اخرین دفعه اش بود که خورد🤣
Jul 18th
Reply
Mah M
دلم برای کمرون میسوزه 🥲 خیلی پسر خوبی بود . ولی کتاب تحسین برانگیز و زیبایی بود
Jun 26th
Reply
Mah M
چ کتاب زیبایی بود واقعا تحسین برانگیزه
Jun 26th
Reply
Melika Kz
یکی از بهترین کتاب ها
Jun 13th
Reply
Sara
چطوری میتونی این همه هیجانو برای کسی تعریف نکنه؟؟
من بودم از سیر تا پیازشو واسه دوستمو پلیس تعریف میکردم
Jun 12th
Reply
Sara
جدی اگه کمرون نمی مرد و سعی میکرد ازش محافظت کنه کتاب قشنگ تری میشد.🙄
چطوری ویل پرستارو نشناخت؟!
Jun 12th
Reply
Nazin
خنگ بودنش واقعا عذابم میده
از وسط هاش دارم فکر میکنم خب کمرون اگر رفت بیرون چرا صدای بخش و نشنیدی ؟؟؟
با این آی کیو زندگی عادیش چه طوری میگذره ؟ پزشک شدنش پیشکش !
کمروووووون بدبختتتتتتتتتتتتتتتتت
هرچند انقدر سرم شلوغ بود که وقتم را پای گوشی صرف نکردم😑😐 دختریکه ی احمق
داستان چندجاش باگ داره😐 ۱_اگه دیمن سایر بعد اینکه برقا رفت اومدبیرون چطور اول شیفت اومد خودشو معرفی کرد؟! ۲_یعنی هیچکدوم از بیمارا نشناختنش؟دیوونن آلزایمر که ندارن! ۳_ویل چطور پرستار و دکتر رو نشناخت؟از قبل دیده بود اونارو دیگه ۴_جید و دیمن چه راحت رمز خروج رو فهمیدن مگه کشکیه!با اینکه ریست شد بازم میدونستن رمزش چیه ۵_کل بیمارستان آنتن داره فقط از در ورود به بخش D آنتن قطع میشه 😑 درکل داستانش هیجان داشت و خوانش هم خیلی خوب بود ممنون🌻🦋
اگر ایران بود میگفتم با سهمیه دانشجو شدی ^^
و منی که باید طرحم رو در تیمارستان بگذرونم😥با چه جرعتی برم تیمارستان 🤦🏻♀️🥴دو ساااااااال
چ شب پر ماجرایی!!!!!!!!
کمرون بیچاره🥺😪
خیلی غم انگیز بود:))))🥲🥲
😭😭😭
کمرون🥲🥲
خوب بدون هیچ گریه ای شروع کرد خوردن چطور از گلوش رفت پابین 😑
برای مرگ کمرون بۼض گلومو گرفته :)
چای هلو سرد و کیکه اخرین دفعه اش بود که خورد🤣
دلم برای کمرون میسوزه 🥲 خیلی پسر خوبی بود . ولی کتاب تحسین برانگیز و زیبایی بود
چ کتاب زیبایی بود واقعا تحسین برانگیزه
یکی از بهترین کتاب ها
چطوری میتونی این همه هیجانو برای کسی تعریف نکنه؟؟ من بودم از سیر تا پیازشو واسه دوستمو پلیس تعریف میکردم
جدی اگه کمرون نمی مرد و سعی میکرد ازش محافظت کنه کتاب قشنگ تری میشد.🙄 چطوری ویل پرستارو نشناخت؟!
خنگ بودنش واقعا عذابم میده از وسط هاش دارم فکر میکنم خب کمرون اگر رفت بیرون چرا صدای بخش و نشنیدی ؟؟؟ با این آی کیو زندگی عادیش چه طوری میگذره ؟ پزشک شدنش پیشکش !
کمرون مرد............. همینقدر ساده