DiscoverRadio chehrazi - رادیو چهرازیقسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه!
قسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه!

قسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه!

Update: 2019-02-134,461
Share

Description

  پاییز که می‌شه ما بی‌اختیار می‌ریم اتاقِ جمشید. پاییز یه‌هو می‌آد، توو یه‌روز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار می‌شی می‌بینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده می‌کند. ما هم مثل عوام‌الناس، مثل سیاوش قمیشی و کریستی برگ عقیده داریم پاییز دل‌گیره. شباش صدای بوف می‌آد. به جمشید می‌گیم: سر معرکه مهمون نمی‌خوای دل‌مون گرفته؟ می‌گه: بابا کجاش دل‌گیره؟ نگا نارنگیا رُ ، نگا نارنجیا رُ ، به‌زبانِ حال با انسان سخن می‌گه. خرمالو رُ ببین. می‌گم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چه‌جوری بگذرونیم امسالُ ؟ تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش می‌آد. راه می‌ره می‌گه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز. می‌گم: خب مثلا چارتا مثال بزن از این محاسن. می‌گه دلبر لباس قشنگا رُ از توو گنجه درمی‌آره، پایین کمی لخت، بالا کت و کلفت، آدم حظ می‌کنه. می‌گم: اولا چش‌تُ درمی‌آرما، دوما این‌که نصفش معایبه، حیف تابستون نبود که همه‌ش لخت؟ یه چای می‌ریزه می‌ذاره جلومون، می‌گه: حالا دلبر هیچی، شبا رُ چی می‌گی؟ مگه تو خودت عاشق شبا نیستی؟ پاییز همه‌ش شبه دیگه. نصف روز غروبه. می‌گم: آقا ما دو سّاعت شب بسّ‌مونه، زیادم هست. می‌خوایم زودتر بیدار شیم تموم شه. یه چراغی می‌ذاریم اون گوشه تاریک‌روشن می‌شینیم ستاره می‌شمریم تا سحر چه زاید باز. می‌گه چایی از دهن افتاد. جمشید اگه پاییز این‌قدی که تو می‌گی خوبه، چرا ما هر سال روز اول پاییز دل‌مون خالی می‌شه؟ همه به این زردی و نارنجی نگاه می‌کنن حال‌شون جا می‌آد، چرا ما بلد نیستیم؟ چرا همه رفته بودناشون رُ می‌ذارن برا پاییز؟ چرا پاییز هیشکی برنمی‌گرده؟ جمشید یه سیبیل نازک داره، سفید شده، خیــــلی ساله این‌جاس، همه‌ی پاییزای آسایشگاه رُ دیده. می‌گه: این درخت بزرگه نا نداره، وگرنه بهت می‌گفتم پادشاه فصل‌ها یعنی چی. می‌گم: جمشید یادته هف‌هش ده سال پیشا، این زن و شوهر اتاق بغلیه رُ ؟ یارو سیبیل از بناگوش دررفته‌ رُ می‌گم، واسه خودش هیبتی داشت قدیما، خوب باهم چسبیده بودن، آبان بود یا آذر، ماه آخر پاییز، که مدیریت قدیمی درُ با لگد شکست رفت توو، دید دست همُ گرفتن، تیکه و پاره، رفتن که رفتن. پاییز نبود؟ یه قلپ چای می‌خوره، می‌گه: آره یادمه. جمشید اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشُ می‌کرد تووحقوق‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیف تو نیست؟ برو دنبال یه کار آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود. اصن نفهمیدیم چرا آوردنش قاطی ما. یادته در حیاطُ زدن، رفتیم وا کردیم، کسی نبود. گذاشته بودنش پشت در، بی‌حقوق، با چشِ بسته، آبروشم دستش بود. پاییز بود بابا.جمشید پا می‌شه می‌ره کنار پنجره، فک می‌کنه ما حالی‌مون نیست. هرسال همینه کارش. می‌گم: جمشید ما چرا تا این زرد و قرمزا رُ می‌بینیم بند دل‌مون پاره می‌شه؟ پس کدوم رنگا قراره حال ما رُ خوب کنن ما مرخص شیم بریم پی کارمون؟ اون یکی رُ یادته رشید بود؟ دستاشُ تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است. یه‌بارم خیال کردیم داره واسه دلبر می‌خونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟ عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم به‌دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟ جمشید نشسته رو زمین، کنار دیوار، تکیه داده، خیره به روبه‌رو. عین هر سال. می‌شینم کناردستش، پای دیوار، می‌گه وردار یه نارنجی بزن رها کن این حرفا رُ . دوتا پر نارنجی می‌ذاریم کف دست‌مون، دراز می‌کنیم جلوش، بیا تو هم بزن. یارو غریبه‌هه می‌گه: چیه؟ با کی کار داری؟ می‌گم: جمشید خودتُ لوس نکن بابا، نارنجی رُ بزن بلند شو بریم توو حیاط. می‌گه: جمشید کیه دیوونه؟ بده بینم اون داروی نظافتُ، خودتم برو پی کارت. اللهم صل علی محمد و آل محمد… نشسته، تکیه به‌دیوار، می‌گم: اگه نیای تنها می‌رمـا. تولد جمشید آبانه. عین همون آبانی که هرچی در زدیم وا نکرد. نشست کنار دیوار، خیره موند تا پایــــیز هر سال. رفتیم به مدیریت گفتیم: ببخشین چرا اسم جمشید ُ توو این کاغذتون ننوشتین؟ گفت: جمشید کدوم بود؟ گفتیم: همون که تولدش آبانه. حالا هم آبانه دیگه. پس چرا نیست؟ اینم پاییز. جمشید می‌گه: یه چای دیگه بریزم؟ می‌گم: چای نمی‌خوام، بیا بیشین پاییز خیلی یادت ُ می‌کنم. از پنجره اتاق می‌بینم‌اش وسط حیاط، زردا و نارنجیا رُ با پا هم می‌زنه، می‌خنده، می‌خونه: پادشاه فصل‌ها پاییز…  

Comments (250)

امیر هیچکس

کاش مدرسه ها تو پایز شروع نمیشد و خاطرات تهوع آور اون سالها رو پاییز سنگینی نمیکرد

Feb 4th
Reply

Ayla B

پاییز امسالم با حبیب و جمشید گذشت:)🍪☕️

Jan 2nd
Reply

𝚗𝚎𝚜𝚊

اخرین روزای پاییزو غم این پادکست....

Dec 8th
Reply

kimia

عاشق این پادکستم:)) هرسال پاییز گوشش میدم و به یه گوشه زل میزنم✨

Dec 5th
Reply

ali oruji

اسم گوینده چیه؟

Nov 23rd
Reply (2)

Mahdis Hasani

🍂🍂🍊🍊🧡💛🧡💛 عالی بود

Nov 6th
Reply

Sarah Nazari

چرا انقد تنده

Sep 30th
Reply

Darya Raad

پاییز 🧡 و این پادکست نوستالژی

Sep 28th
Reply

Baran Motamed

به رسم هر سال اولین روز پاییز...

Sep 22nd
Reply

shine

👍🏻❤️ فوق العاده، فقط همین...

Sep 18th
Reply

Abolfazl

پاییز دل‌گیره. شباش صدای بوف می‌آد.

Sep 3rd
Reply

Amir I V

شاهکار

Aug 29th
Reply

Saeedd Behrouzi

این پادکست برام پلی نمیشه کسی میدونه ایرادش کجاست؟

Jul 30th
Reply

Mohsen Hasani

حیف نیست رادیو چهرازی رو پخش نمی کنین، حالا من هیچی، نگاه مردومو! میگم جمشید یادته قسمت اولیا مارو تو کف دلبر گذاشتین تا چند قسمت نمیفهمیدیم حببب کیه! وقتی فهمیدیمم که بند دلمونو پاره کردین و قطع شد چرا آخه یه دلیل بیار تا ولت کنم جمشید به جون تو

Jan 7th
Reply

sara

پاییز همش شبه دیگه...🖤

Oct 20th
Reply

kiAnA

به رسم هر سال پاییز ۲۱ مهر ماه ۱۴۰۲

Oct 13th
Reply

Zahra Bahreini

چقدر خوب بود ایــــن 🫠🥹

Oct 8th
Reply

آبانم-

بازم پاییز و پادکست ۱۶ چهرازی :) بازم یادآوری روزهای تلخ و رفتنای بدون خداحافظی :) 1402,7,12

Oct 4th
Reply (1)

Ehsan SP

چشم هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری باغ هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری این کویر زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو این کویر طاووس آن کویر کفتر همه می گویند مختاری مختاری مختاری ...

Sep 25th
Reply

Baran Motamed

به رسم آغاز پاییز هر سال اومدم این اپیزود قشنگه رو گوش کنم.

Sep 24th
Reply (1)
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

قسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه!

قسمت شانزده: پاییز همش شبه دیگه!

radio chehrazi