قسمت پنجم و آخر دوست کوچک از کتاب خاطرات پراکنده
Update: 2025-04-01
2
Description
توبا خانم بدجنس الاغ با آن جادو جنبلهای الکیاش چشمهایم دنبال دوست کوچک میدود. دوست کوچک دروغگو جرزن متقلب بیوفا،گول خوردم و این اولین و بزرگترین کلاهی است که به سرم رفته است. جایی توی بدنم که سر یا دندان یا دلم نیست تیر میکشد،ته حرفهایم یا پشت پشت قلبم ک جور حرفهاییست ناشنا،با دوست کوچک قهر کردهام و قهر میمانم. دبستان فیروزکوهی تمام میشود و اسم مرا در دبیرستان انوشیروان مینویسند. دوستهای تازه پیدا میکنم دوستهای الکی بارها عاشق میشوم و به خاطر عشقهایم گریه میکنم،اما همه از یادم میروند. زخمهای دلم جوش میخورند و زمان خراشهای نازک قلبم را صیقل میدهد. به جز خراش قدیمی روی دستم و دردی بچگانه پشت خاطرههای کودکیم.
Comments
In Channel