قصه های کودک - کدو قلقله زن
Update: 2020-06-1091
Description
داستان کدو قلقله زن
یه پیرزنی بود که 3 تا دختر داشت. هر سه تا دخترهاشو شوهر داده بود. خودش تنهایی زندگی می کرد بچه ها. یه روز پیرزن خیلی حوصله اش سر رفته بود. با خودش تصمیم گرفت یه چند روزی پیش دختر کوچیکش بره تا یزه کم دلش باز بشه. بلکه هم یه خورده شاد بشه. پیرزن چادرش رو سرش کرد و به راه افتاد. پیرزن مهربون همین که از شهر رفت بیرون و به سمت اون تپه بالای جنگل رفت یک گرگ گرسنه سر رهش سبز شد . تا چشم پیرزن به چشم آقا گرگ گرسنه افتاد دستپاچه شد و هل شد. بلند سلام کرد. گرگه پرسید : ای پیرزن بگو ببینم کجا داری میری پیرزن گفت : میرم خونه دخترم. پلو بخورم مرغ بخورم چاق بشم چله بشم .
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
And 0