معرفی کتاب: تصمیمگیری
Description
عنوان فارسی: تصمیمگیری
عنوان انگلیسی: How We Decide
نویسنده: یونا لرر (Jonah Lehrer)
سال انتشار: ۲۰۰۹ میلادی
چکیده کتاب: مهسا نقیب زاده
مخاطب: عموم افراد
خلبانی هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ به مقصد فرودگاه بینالمللی ناریتا در توکیو را بر عهده داشتم که موتور سمت چپ آن آتش گرفت. در ارتفاع بیش از دو هزار متری بودیم، باند فرودگاه روبهرویمان بود و چراغ آسمانخراشها میدرخشید. در طی چند ثانیه، در اتاقک خلبان زنگها و بوقها به صدا درآمد و به من هشدار داد که سامانههای گوناگون دارد از کار میافتد. لامپهای قرمز در سرتاسر آن مکان چشمک میزدند. کوشیدم با تمرکز حواسم بر فهرست کارهایی که در هنگام آتش گرفتن موتور بایستی انجام داد، بر تشویشم چیره شوم. در آن فهرست نوشتهشده بود که سوخت و قدرتی را که به قسمت آسیبدیده میرسد، باید قطع کرد. سپس هواپیما رفتهرفته کج شد و آسمان سر شب بهصورت واژگون درآمد. تلاشم این بود که هواپیما را در مسیر مستقیم هدایت کنم؛ اما نمیتوانستم. پرواز هواپیما ناممکن بود. به یکسو نوسان کرد و من کوشیدم تعادل آن را حفظ کنم، سپس به سمت دیگر نوسان کرد؛ مانند کشتی گرفتن با جو بود. ناگهان لرزشی ناشی از افت سرعت را احساس کردم: هوا خیلی آهسته از روی بالها حرکت میکرد. بدنهی فلزی شروع کرد به جیغ کشیدن و غریدن، این صدای وحشتناک تسلیم شدن فولاد به قوانین فیزیک بود. اگر برای کاستن سریع سرعت راهی نمییافتم، هواپیما خیلی زود تسلیم نیروی جاذبهی روبه پایین میشد و من به روی شهری که در زیر پام بود سقوط میکردم.
نمیدانستم چهکار کنم. اگر دریچهی سوخت را باز میکردم، ممکن بود بتوانم ارتفاع و سرعتم را بیشتر کنم و بعد میتوانستم دور باند فرودگاه چرخ بزنم و بکوشم تعادل هواپیما را حفظ کنم. ولی آیا تنها موتور باقیماندهی هواپیما میتوانست از پس بالا رفتن برآید؟ یا آنکه براثر فشار از کار میافتاد یا منفجر میشد؟
گزینهی دیگرم آن بود که برای بهتر شدن سرعت شیب سقوطم را بیشتر کنم؛ بهمنظور پرهیز از سقوط واقعی، تظاهر به سقوط عمودی میکردم. اندازهی حرکت روبه پایین امکان داشت اجازه دهد مانع افت سرعت شوم و هواپیما را هدایت کنم. البته، ممکن بود بهجای آن با سرعت و شتابان بهسوی فاجعه پیش بروم. اگر میتوانستم کنترل هواپیما را دوباره به دست آورم،درون چیزی میافتادم که خلبانان آن را مارپیچ گورستان مینامند. نیروی جاذبه بهقدری قوی میشد که هواپیما،حتی پیش از برخورد با زمین،از هم میپاشید.
لحظهای جهنمی بود که نمیدانستم چه تصمیمی بگیرم. عرق ناشی از مصیبت به درون چشمم میرفت و آن را همچون نیش میسوزاند. دستانم از ترس میلرزید. ضربان خود را در شقیقههایم حس میکردم. کوشیدم فکر کنم، ولی وقت نبود. افت سرعت هرلحظه بیشتر میشد. اگر در آن لحظه اقدامی نمیکردم، هواپیما سقوط میکرد. در آن لحظه بود که حواسم را جمع کردم: با پایین بردن هواپیما میتوانستم آن را نجات دهم. اهرم تیغههای کنترلکننده را به جلو کج و دعا کردم سرعتم زیاد شود. بیدرنگ سرعت هواپیما بیشتر شد. مشکل این بود که یکراست داشتم میرفتم طرف حومهی توکیو؛ اما همچنان که ارتفاعسنج هواپیما رو به صفر میرفت، سرعت اضافی باعث شد بتوانم هواپیما را هدایت کنم. نخستین بار پس از آتش گرفتن موتور، توانستم تعادل هواپیما را حفظ و بهطور ثابت هدایتش کنم. هنوز همچون تکهای سنگ داشتم سقوط میکردم، ولی دستکم در خطی مستقیم در حال پرواز بودم. صبر کردم هواپیما به ارتفاع حدود ششصد متری زمین رسید، آنگاه اهرم تیغههای کنترلکنندهی بالها را عقب کشیدم و دریچهی سوخت را بیشتر باز کردم. حرکت بهگونهای ناخوشایند با تکان همراه بود، ولی داشتم بروی هدف فرود میآمدم. چرخهای هواپیما را باز کردم و بر کنترل هواپیما متمرکز شدم و لامپهایی را که در دو طرف باند فرود روشن بود، با وسط پنجرهی مقابلم میزان کردم. کمکخلبانم ارتفاع را پیدرپی میخواند: «سی متر! پانزده متر! پنجمتر!» درست پیش از برخورد چرخها با زمین تنظیم نهایی را انجام دادم و منتظر ماندم که با سرعتی مطمئن با زمین سفت برخورد کنیم. فرودی زشت و نامناسب بود- باید پایم را محکم بروی ترمز میفشردم و با سرعتبالا تغییر مسیر میدادم- اما بهسلامت به زمین نشستم.
تفاوت میان سالم فرود آمدن و مردنم ر برخوردی شعلهور با زمین، در تصمیمی خلاصه میشد که در لحظههای هراس آلود پس از آتش گرفتن یک موتور گرفتم.
این کتاب دربارهی چگونگی تصمیمگیری ماست. دراینباره است که پس از آتش گرفتن موتور هواپیما در مغزم چه اتفاقی افتاد. در مورد این است که ذهن انسان –پیچیدهترین چیزی که در عالم هستی شناختهشده است- چگونه انتخاب میکند چهکاری انجام دهد. این کتاب دربارهی خلبانان هواپیما، مهاجمان مرکز زمین در لیگ سراسری فوتبال، کارگردانان تلویزیونی، سرمایهگذاران حرفهای و قاتلان زنجیرهای است و تصمیمهایی که هرروز میگیرند. از دیدگاه مغز، میان تصمیمی خوب و تصمیمی بد، میان تلاش برای فرود و کوشش جهت اوج گرفتن که نتیجهی آن سقوط است، خطی نازک وجود دارد. این کتاب در مورد آن خط است.
در این کتاب به شما نشان داده خواهد شد که چگونه در جنگ خلیجفارس آمینواسید در یاختههای عصبی سبب نجات رزمناوری شد و چگونه فعالیت هیجانزدهی تنها یک ناحیهی مغز به فاجعهای انجامید. ما آگاه خواهیم شد که آتشنشانان چگونه با شعلههای آتش مبارزه میکنند. ما با دانشمندانی آشنا خواهیم شد که برای پی بردن به اینکه افراد چگونه تصمیمهای مربوط به سرمایهگذاری خود را میگیرند و نامزدهای سیاسی خود را انتخاب میکنند، از فناوری تجسم مغزی بهره میگیرند. به شما نشان داده خواهد شد که چگونه بعضی افراد، برای ساختن نمایشهای تلویزیونی بهتر، بهرهمند شدن بیشتر دربازیهای فوتبال، بهبود بخشیدن به مراقبت پزشکی و بالا بردن هوش و فراست نظامی چگونه از این دانش جدید بهرهبرداری میکنند.
بهطورکلی هدف این کتاب پاسخ به دو پرسش است:
ذهن بشر، چگونه تصمیمگیری میکند؟
چطور میتوانیم آن تصمیمها را بهگونهای بهتر اتخاذ کنیم؟
برای مشاهده چکیده کتاب عضو ویژه سایت شوید.
درباره نویسنده
یونان ریچارد لرر (متولد ۲۵ ژوئن ۱۹۸۱) یک نویسنده آمریکایی است. لرر علوم اعصاب را در دانشگاه کلمبیا را مطالعه کرده و برنده بورسیه تحصیل در آکسفورد بود. پسازآن، او یک شغل رسانهای در رابطه با علم و علوم انسانی که جنبههای گستردهای از رفتار انسان را دربر گیرد انتخاب کرد. بین سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۲ لرر سه کتاب غیرداستانی منتشر کرد که از پرفروشترینها شدند و همچنین بهطور منظم برای مجلات New Yorker و Wired.com مینوشت. در سال ۲۰۱۶، لرر کتابی در رابطه با عشق منتشر کرد.او هم اکنون در لس آنجلس زندگی می کند.
کتابهای یونا لرر:
پروست یک عصبشناس بود Proust was neuroscientist
در این کتاب که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، لرر استدلال میکند که بسیاری از اکتشافات عصبشناسی قرن بیستم و بیست و یکم، کشفهای جدیدی از بینشهایی است که پیش از آن توسط هنرمندان مختلف، ازجمله گرتوداستین، والت ویتمن، پل سزان، ایگور استراوینسکی و همانطور که در عنوان کتاب اشارهشده است، مارسل پروست، بیانشده است.
چگونه تصمیم میگیریم How we deside
این کتاب در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و لرر در آن توضیحات بیولوژیکی را در مورد نحوه تصمیمگیری افراد و همچنین پیشنهادهایی برای تصمیمگیری بهتر ارائه میدهد.
تصور کنید: چگونه خلاقیت کار میکند Imagine: How Creativity Works
سومین کتاب غیرداستانی یونا لرر است که در سال ۲۰۱۲ منتشرشده است که در آن دانش مربوط به مغز، خلاقیت و جنبههای اجتماعی آن را توضیح میدهد.
کتابی دربارهی عشق A book About Love
یک کتاب پرفروش دیگر از یونا لرر که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و از مطالعات علمی شاخههای متعدد روانشناسی، تاریخ، ادبیات و … متشکل شده است. این کتاب مهمترین، اسرارآمیزترین انگیزانندههای زندگی ما را تحریک میکند.