Discoverدکلمه‌ های نابمن اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه
من اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه

من اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه

Update: 2021-03-1759
Share

Description

بچه که بودم دنیا زیباتر و محدودتر بود

تمام دغدغه ام این بود که زودتر ظرف ها را بشویم تا بگذارند رها شوم در کوچه مان

با نخود چه های دیگر دوچرخه سواری کنم و گهگاهی هفت سنگی بزنیم به بدن

با تمام کودکی ام منتظر سر برجی که وعده اش را میدادند می ماندم تا حقوق بگیرند و چیزهای کوچکی که میخواستم را برایم بخرند

از همان سالها یاد گرفتم که باید منتظر ماند و خودمانیم چقدر به دست آوردنشان لذت بخش بود

با برادرم کیم دوقلو می خریدیم و قُل به قُل قسمت میکردیم

قُلک پر میکردیم و قول میدادیم شکسته که شد دُنگ ها یکی باشد

 

در حیاط خانه مان برای ماهی ها استخر درست میکردیم و تیله ها جایزه میدادیم به هر کسی که تندتر بدود

صندل و کفش و لباس سایز بزرگتر میپوشیدیم و غلت به غلت میخندیدیم کف اتاق و کوچه و

بچه که بد و خوب عرف را کمتر میفهمیدم و راحت تر قبول میکردم

درست یادم نیست ، همه چیز روزی سرم خراب شد که گفتند دیگر نمیتوانی سر کوچه بازی کنی

و جوابشان در مقابل این سوال که چرا بردارم میتواند تنها یک چیز بود ، او پسر است

این یکی را نمیفهمیدم

روزها از پشت پنجره غبطه میخوردم به بچه هایی که بی خیال از همه لِی لِی میکردند و میخندیدند و لذت میبردند

سال ها میخواستم منش پسرانه داشته باشم شاید این جبر را بردارند

حالا اما از آن روزها دور شده ام ، دیگر همه چیز را قبول کرده ام

دیگر دنیا برایم آنقدرها زیبا نیست

دیگر بهانه ایی برای شستن ظرف ها ندارم

 

دوچرخه سواری نمیکنم

هفت سنگ به کلی یادم رفته

دیگر به وعده های کسی دلخوش نمیکنم

تیله ایی ندارم ، ماهی ها را گم کرده ام

دیگر کیم های دوقلو که نصف میشوند ، یک قُل کامل نصیب من نمیشود

قلک ها که میشکنند ، دُنگ ها یکی نیستند

صندل های بزرگ آن روزها برایم کوچک شده اند و به آنها نمیخندم

حالا تاریخ ها خوانده ام از زنده به گور شدن دختران

داستان ها شنیده ام از داس ها

تصویرها دیده ام از تجاوز ها

اما ، اما دختران زیادی دیده ام که دست روی زانو هایشان گذاشتند و بلند شدند

دخترها دیدم که دکتر شدند ، نقاش شدند ، مهندس شدند ، معلم شدند ، مادر شدند

دخترها دیدم که خوانده اند ، دیده اند ، رفته اند و رسیده اند

دخترها دیدم که قله ها فتح کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

دخترها دیدم که پرواز کرده اند

بزرگ تر که شدم بد و خوب عرف را بهتر میفهمم و سخت تر قبول میکنم

دنیا بی رحم تر شده و زندگی عجیب تر

من اما از دختر بودنم راضی ام


Comments (8)

Hana Drk

گریم گرفت

Sep 28th
Reply

Mahana

حالا تاریخ ها خوانده ام از زنده به گور شدن دختران داستان ها شنیده ام از داس ها تصویرها دیده ام از تجاوزها ….🙂 دختر ها دیدم که پرواز کردند دختر ها دیدم که پر واز کردند اما من برعکس این اپیزود از دختر بودنم توی سرزمین خودم راضی نیستم :) ممنون از شما

Feb 18th
Reply

Mahshid Fathi

من از دختر بودنم راضی نیستم؛))))

Feb 18th
Reply

MehrAsa

دختر ها دیدم که دست روی زانوان گذاشتهُ بلند شدند.. که بلند شدم.. . . دختر ها دیدم که پرواز کردند که پر باز کردند.. چه قشنگ.. هرچی بگم کم گفتم..🌱💫

Nov 23rd
Reply

FATEME 80

من اما از دختر بودنم راضیم :)

Aug 22nd
Reply

azad

عالی عالی ♥️♥️

May 14th
Reply

mobina

دخترها دیدم که قله ها فتح کرده اند دخترها دیدم که پرواز کرده اند دخترها دیدم که پرواز کرده اند ❤🙇

Mar 17th
Reply (1)
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

من اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه

من اما از دختر بودن راضیم! - باران نیکراه