Discoverخوانش‌های گنجورمولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را با خوانش عندلیب
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را با خوانش عندلیب

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را با خوانش عندلیب

Update: 2025-12-04
Share

Description

بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را از (مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم) را با خوانش عندلیب بشنوید.


فایل صوتی متناظر را می‌توانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 3.26 مگابایت) دریافت کنید.


متن خوانش:


گفت پیری مر طبیبی را که من



در زحیرم از دماغ خویشتن




گفت از پیریست آن ضعف دماغ



گفت بر چشمم ز ظلمت هست داغ




گفت از پیریست ای شیخ قدیم



گفت پشتم درد می‌آید عظیم




گفت از پیریست ای شیخ نزار



گفت هر چه می‌خورم نبود گوار




گفت ضعف معده هم از پیریست



گفت وقت دم مرا دمگیریست




گفت آری انقطاع دم بود



چون رسد پیری دو صد علت شود




گفت ای احمق برین بر دوختی



از طبیبی تو همین آموختی




ای مدمغ عقلت این دانش نداد



که خدا هر رنج را درمان نهاد




تو خر احمق ز اندک‌مایگی



بر زمین ماندی ز کوته‌پایگی




پس طبیبش گفت ای عمر تو شصت



این غضب وین خشم هم از پیریست




چون همه اوصاف و اجزا شد نحیف



خویشتن‌داری و صبرت شد ضعیف




بر نتابد دو سخن زو هی کند



تاب یک جرعه ندارد قی کند




جز مگر پیری که از حقست مست



در درون او حیات طیبه‌ست




از برون پیرست و در باطن صبی



خود چه چیزست آن ولی و آن نبی




گر نه پیدااند پیش نیک و بد



چیست با ایشان خسان را این حسد




ور نمی‌دانندشان علم الیقین



چیست این بغض و حیل‌سازی و کین




ور بدانندی جزای رستخیز



چون زنندی خویش بر شمشیر تیز




بر تو می‌خندد مبین او را چنان



صد قیامت در درونستش نهان




دوزخ و جنت همه اجزای اوست



هرچه اندیشی تو او بالای اوست




هرچه اندیشی پذیرای فناست



آنک در اندیشه ناید آن خداست




بر در این خانه گستاخی ز چیست



گر همی‌دانند کاندر خانه کیست




ابلهان تعظیم مسجد می‌کنند



در جفای اهل دل جد می‌کنند




آن مجازست این حقیقت ای خران



نیست مسجد جز درون سروران




مسجدی کان اندرون اولیاست



سجده‌گاه جمله است آنجا خداست




تا دل مرد خدا نآمد به درد



هیچ قرنی را خدا رسوا نکرد




قصد جنگ انبیا می‌داشتند



جسم دیدند آدمی پنداشتند




در تو هست اخلاق آن پیشینیان



چون نمی‌ترسی که تو باشی همان




آن نشانیها همه چون در تو هست



چون تو زیشانی کجا خواهی برست

Comments 
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را با خوانش عندلیب

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را با خوانش عندلیب

ganjoor+ava@ganjoor.net (عندلیب)