ژیلا در پناهگاه
Update: 2025-06-22
47
Description
پناهگاه در روزهای جنگ ایران و اسراییل متولد شده ....به عنوان یک فایل صوتی سبک و ساده در کنار مجموعهی برعکس...روزمرگیهایمان برای گفتگو . اینبار از ژیلا در پناهگاه گفته ام که آرامش بخشمان بود.در شبهایی تاریک و آمیخته به ترس و واهمه.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
———
هدیهی شما شنوندگان پادکست فارسی:
۱-ازکی؛ پلتفرم مقایسه و خرید آنلاین بیمه (کلیک کنید)
۹٪ تخفیف بیمه شخص ثالث
کد هدیه: rata1404
In Channel
بهترین کار رو کردید! برامون از خاطراتتون بگید باز هم، نهایت استفاده رو میبریم از کلام گرم و گیراتون، دعاگوتون هستیم آقای دکتر 🌹
من یه دهه هفتادیم، خاطره ای از جنگ ندارم ولی توی محوطه آپارتمانی مون در شیراز یه پناهگاه زیرزمینی بود که همیشه درش قفل بود بچه بودیم میرفتیم پشت درش، قصه های جن و پری تعریف میکردیم و پیرزنای محل بهمون دعوا میکردن نرین اونجا از پله ها میفتین ناقص میشینا😁آخر انقد این پیرزنا رفتن شهرداری و اومدن شکایت کردن تا چندسال پیش اومدن اون تیکه رو پر کردن و آسفالت زدن☠️
سلام ، من مشهدی هستم و دوران جنگ با دوران تحصیل من همزمان بوده و تنها خطرهای که از جنگ دارم همکلاسی کلاس سوم ازتهران و یه شهر دیگه برای چند ماه بود با شنیدن این ایپزود خیلی ناراحت شدم که چرا از این اتفاقات خبر نداشتم و ازتون ممنونم که برامون گفتید
خیلی کار خوبی کردین برای درست کردن این پناهگاه منتظر هاگیر واگیر بودن ولی میدونستم نمیشه الان کنار هم باشید.بودت پناهگاه حس خوبی به من داد.
روح پدر شاد
این اپیزود رو با مادرم گوش کردم که تقریبا هم سن و سال شماست و چقدر خاطراتش زنده شد اون هم لبخند ریز شب های پناهگاه و گاها عشق هایی که در اثنای جنگ و به واسطه نگاه های پناهگاه اتفاق افتاده رو برام تعریف کرد
مرسی دکتر. به امید صلح
به امید صلح و آرامش
دست مریزاد. با سپاس.
ماهرموقع میرفتیم زیرزمین شکم پدرشوهرم سروصدامیکرد ومابه خنده میوفتادیم.شکم اون بخاطر ترس بصدامیوفتادوخنده ماهم عصبی بود😅😅
خوب بود
مرسی ازتون! کاش هر شب برامون خاطرهای تعریف کنید.