کتاب صوتی پریچهر (29) پایان
114Description
کتاب صوتی پریچهر
نویسنده: م.مودبپور
کتاب صوتی پریچهر خوانشی جذاب از رمان پریچهر اولین رمان نویسنده مشهور مرتضی مودب پور (م. مودب پور) است.
رمان پریچهر یکی از پرفروشترین رمان های ایرانی است که تا کنون بیست بار تجدید چاپ شده است.
رمان پریچهر اولین نوشته مودب پور است که بعد از این کتاب ، از مودب پور رمان های یاسمین, یلدا, شیرین, رکسانا و گندم به چاپ رسیده است.
رمان پریچهرداستانی عاشقانه و غمگین و جذاب است که درد های جامعه ی امروز و مشکلات جوانان را به خوبی بیان کرده است.
اصلی ترین ویژگی قلم مودب پور این است که خواننده را عمیقا با داستان و شخصیت ها درگیر میکند. به طوری که خواننده تا مدت ها نسبت به زندگی آدمای داستان مشغولیت ذهنی پیدا میکند.
🔸مودب پور در نوشته هایش ثابت کرده که حوادث و روابط زیر پوست شهر رو به خوبی میشناسد و با قدرت نویسندگی و تخیل خود، آنها را به شکلی جذاب به خواننده منتقل میکند.
لینک کانال تلگرام کتاب صوتی "برترین آثار"
https://t.me/BookLoversNeverGoToBedAlone
لینک تلگرام کتابهای حذف شده
https://t.me/HumanityIsTheBestReligion
United States
ممنون از داستان با گویندگی شما لذت بردم ای کاش فرگل نمی مرد
دعوت میکنم شنونده پاد ما هم باشید. با نهایت فروتنی و سپاس از مدیر و خوانشگر
ممنون زحمت کشیدین خوندین با اینکه صدا ضعیف بود تا آخر گوش کردم علت این من هومن گفتنای خواننده کتاب اشتباه وقلم بد نویسنده بود وگرنه این بنده خدا همونجور که نوشته بود خوند
واقعا وقت تلف کردن بود
چقد غم داشت نویسنده افسرده بوده
متاسفم که این کتاب سطح پایین به چاپ بیستم رسیده
سلام دست نویسنده و خواننده درد نکنه البته منم به یاد مریضی مادرم خیلی گریه کردم اما بینظیر بود
خیلی ازت ممنونم که کتاب با این حجم زیاد رو زحمت کشیدی و برامون خوندی،🌹🌹🌹آدم های زیادی هستند که به علت مشکلات گردن و یا نداشتن وقت نمیتونن کتاب دستشون بگیرن،کار شما خیلی ارزشمنده🌹🌹
زندگی همه همینه.قرار نیست همه خوشبخت بشن.که انتظار داریم پایان قشنگی میداشت این داستان
کاش آقای مودب پور آخر قصه همه رو به اون دنیا نمیفرستاد این موضوع باعث غم انگیز شدن بیش از حد داستان شد بنظر من با توجه به شباهتی که چشمای پریچهر به فرگل داشت میتونست داستان رو طوری بچینه که در کودکی، سعید گم شده باشه و یه خانواده ی دیگه اونو بزرگ کرده باشن، و این سعید، آقای حکمت بابای فرگل باشه و در آخر داستان همه بهم میرسیدن فرگل حالش خوب میشد، و با فرهاد زندگی جدیدی شروع میکرد وپریچهر بعد از سالها سختی و دوری به پسرش میرسید
سلام تشکر میکنم از خوانش تون، امید به اینکه در خوانش های بعدی پارازیت ها و غلطهای املایی نداشته باشید🌹
مسخره بود واقعا خدا شفا بده این چه کتابیه
اصلا حوشم نیومد
خیلی بد بود
خیلی غم انگیز بود خیلی بد کاش پایان همه چیز خوب تموم بشه کاش پایان همه قصهها و همه زندگیها خوب باشه کاش نویسندهها با روح و روان خوانندههاشون بازی نکنند
چقدر بی احساس خوندید ، چقدر صداهای اضافه گوش خراش چقدر موضوع مزخرف و فیلم هندی، یه پسر پولدار و دختر فقیر ، یه پسر خوب و یه دختر بیمار و رنج و بدبختی.... دقیقا شبیه داستان مسخره گندم که از همین نویسنده آبکیه حیف گوشام که اینا رو شنید
چقدر غم انگیز بود!!! و عاقبت د پدر مادرش غم انگیزتر!! امیدوارم چنین داستانی هیچوقت برای کسی واقعی پیش نیاد!
هیچکس به اونجایی که پدر فرهاد به آقای حکمت گفت قبلا زنی با مسخصات پریچهر میشناخته توجه نکرده؟ ذهنم درگیره که پریچهر ربطی به فرگل داشته یا نه؟ یا کلا به این سه خانواده؟
کتاب(یاسمین)کسی و نخونده؟؟؟؟
بعد از گوش دادن به این کتاب فهمیدم که باید برم نظرات رو در قسمت آخر بخونم اخه این چه پایان بدی بود