Discoverرادیو راه با مجتبی شکوریفصل چهارم، قسمت هفدهم، امید بدون خوشبینی
فصل چهارم، قسمت هفدهم، امید بدون خوشبینی

فصل چهارم، قسمت هفدهم، امید بدون خوشبینی

Update: 2020-02-022,594
Share

Description

خوشبینی و بدبینی


تضاد امید و قطعیت

Comments (68)

mobina jahanbakht

تو این اپیزود تا اواسطش داشتم فکر میکردم که صدای آقای شکوری چرا متفاوته...حتما فکرش درگیر بوده حالش خوب نبوده و ‌‌‌... که زدم از اول و دوباره گوش دادم تا بفهمم که موضوع اپیزود چیه

Apr 29th
Reply

Mahsa Mehrabi

امید همانند بال برای پرنده است

Dec 23rd
Reply

AsalZargar

عدم قطعیت ذات جهانه. مهم عمل ماست:))). به به

Aug 23rd
Reply

samart

عالییی🤍

Mar 19th
Reply

samart

عالییی🤍

Mar 19th
Reply

「𝐇𝐨𝐬𝐧𝐢𝐞𝐡ै٠ღ🦋」

و چقدر قشنگه که این پادکست ها هست که آدم گوش بده و به حال و روح خودمون کمک کنیم مرسی ازتون 😍🌷

Feb 5th
Reply

famy

اقای شکوری شما بینظیرید

Aug 30th
Reply

Math Physic

خدا به کولت آنقدر فیلما رو اسپویل نکن

Aug 9th
Reply

Minaaviii

امید خوشبینی چه مرز باریکی با خوشبینی بی عمل👌👌

May 22nd
Reply

Heliya Khalili

عااالی و آموزنده(: کاش امیدمون تموم نشه🤍

Apr 17th
Reply

Zahra asadi

Awli bood 🥺✨

Mar 12th
Reply

taranom hashemi

لحظه ای که بلند نشی باختی 🌙🌱

Feb 26th
Reply

niloofar kheirkhah

عااالیه این قسمت

Feb 14th
Reply

Fatemeh Kolagar

واقعا انسان بودن سخته ولی ما میتونیم

Feb 12th
Reply

Erfan Ahmadi

مرسی از سروش خان و دکتر شکوری که این همه کتاب و خط فکر مفید رو اشاعه میدن من عر روز سر کارم این پادکستارو گوش میدم و زندگی پر رنجی دارم شما بسیار نجات دهنده اید

Jan 18th
Reply

Mina 1342

سلام رفیق؛ قصه ام را بگویم؟ حوصله داری؟ همه بودند. تنها یکی نبود. سپیده سرنزده خوابی به رنگ کابوس آمد. کسی انگار صدایمان زد. ترسیده برخاستیم. نوری از پنجره میزد. انگار که پگاه آمده باشد. خروس همسایه آواز داد. کابوس رفت و شادی در رسید. ما به آواز خروس همسایه خواندیم. دیگران هم همآواز شدند. سوری بپا شد. بیرون دویدیم. شادمانی کردیم. دست هایمان را بهم دادیم. خواندیم رقصیدیم، افتادیم برخاستیم و به ناگاه عفریت کهن از خواب هزاران ساله بیدار شد. از سوراخ خود بیرون جست. خود را بیاراست. شنلش را بر دوش انداخت. صدایش را مهربان کرد. به صوت زیبا دعایی خواند. دستی به نوازش کشید و خام شدیم. رفت و بالا دست ایستاد. گرگ و میش بود که گرگی شد. سپس به هیئت غولی درآمد. دستانش را به آسمان کشید. جوانه خورشید را از آسمان چید و در زیر ردایش پنهان کرد. بزرگ و بزرگتر شد. شب باز آمده را به آتش کشید. به خیال آنکه روز باشد. ستاره ها در تاریکی درخشیدند تا آن سیاهی ها را بشکنند. عفریت فریاد برآورد و گفت؛ همه چیز باید پاک باشد. پس پاک کن را برداشت و هر چه را دوست نداشت پاک کرد. ستاره ها پیش از همه پاک شدند. پس آنگاه تکث

Jan 9th
Reply

Ardeshir Shah

بسیار آموزنده و عمیق

Jan 9th
Reply

amir zary

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

Dec 27th
Reply (1)

Fateme Nameni

عالی بود

Dec 25th
Reply

thnegin

فوق العاده بوددددددددد خسته نباشید هر جفتتون

Dec 17th
Reply
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

فصل چهارم، قسمت هفدهم، امید بدون خوشبینی

فصل چهارم، قسمت هفدهم، امید بدون خوشبینی

رادیو راه

We and our partners use cookies to personalize your experience, to show you ads based on your interests, and for measurement and analytics purposes. By using our website and our services, you agree to our use of cookies as described in our Cookie Policy.