Discoverرادیو راه با مجتبی شکوریکتاب‌باز: فصل‌ پنجم: قسمت۷: زندان شرم
کتاب‌باز: فصل‌ پنجم: قسمت۷: زندان شرم

کتاب‌باز: فصل‌ پنجم: قسمت۷: زندان شرم

Update: 2021-08-182,430
Share

Description

‌کتاب های معرفی شده در این قسمت:


۱- زندگی تاب آوارانه اثر برنه براون- ترجمه آزاده رادنژاد و فرح رادنژاد- نشر آموزه

Comments (288)

Shokufeh Vatanpour azghandi

سلام وقت بخیر آقا چرا از قسمت ۴ تا همین قسمت ۷ برای من باز نمیشه؟! حتی بارگیری هم نمیشه😔🥺

Sep 25th
Reply

Siavash Atashgahi

هر وقت شبها از استرس یا اضطراب خوابم نمیبره، یکی از این اپیزودها رو گوش میدم و نمی فهمم کی خوابم برد. کاری که شما کردید رو هیچ روانشناس، مشاور، قرص خواب و آرامبخش برای من نکرد. کاش میدونستید چه تاثیر مثبت و ماندگاری رو زندگی بقیه گذاشتید.

Aug 14th
Reply (1)

Siavash Atashgahi

هر وقت شبها از استرس یا اضطراب خوابم نمیبره، یکی از این اپیزودها رو گوش میدم و نمی فهمم کی خوابم برد. کاری که شما کردید رو هیچ روانشناس، مشاور، قرص خواب و آرامبخش برای من نکرد. کاش میدونستید چه تاثیر مثبت و ماندگاری رو زندگی بقیه گذاشتید.

Aug 14th
Reply

elnaz asgari

فوق العاده عالی بود

Mar 6th
Reply

bahar

من شهرستان زندگی میکنم و وضع زندگی خوبی هم داریم ولی تو بچگی فامیلامون که تهرانی بودن وقتی میومدن خونمون جوری با ما رفتار میکردن که انگار از ما برترن و ما دهاتی ایم و خیلی بدبختیم.مثلا اسباب بازی ها و لباس های کهنه شون رو برای ما میاوردن که ما اصلا بهشون احتیاجی نداشتیم یا کلا با رفتاراشون تحقیرمون میکردن .چون آذری بودیم، لهجه ی فارسیمون رو مثلا به شوخی مسخره میکردن ولی به مرور این احساس شرم رو در من به وجود آورده بودن که انگار از اینکه تو یک شهر کوچیک زندگی میکنم و آذری ام شرمگین بودم.ولی الان باهاشون مواجهه کردم و چند بار که خواستن منو تحقیر کنن کاملا جلوشون وایسادم و الان هیچ حس شرمی در این مورد ندارم

Feb 25th
Reply

Mahsa Mehrabi

دوپامین

Feb 16th
Reply

Mahsa Mehrabi

اقای مجتبی شکوری عزیز دوستت داریم

Feb 10th
Reply

Azin Ghadirian

من همیشه در گروها و اجتماعات احساس موذب بودن و خجالت میکنم و تازگی متوجه شدم این یه اختلاله و یه عمر عذاب کشیدم ، نه که بگم توی اجتماعات حضور ندارم ، دارم ولی همیشه برام مضطرب کننده هست

Jan 24th
Reply

Shahin

تو مدرسه بهم میگفت چرا اینجوری راه میری . قر میدی . همیشه مسخرم میکردن اما الان دیگه برام مهم نیست

Jan 12th
Reply

Majid Movaffaghi

من باور دارم کتاب‌ها و الآن پادکست‌ها درست موقعی به دادم میرسن که با تمام وجودم نیاز دارم بهشون، مثل این اپیزود قدیمی. خیلی ممنونم ازتون❤️

Jan 8th
Reply

ᵢₘ ₕₐₙᵢyₑ

"چقدر ما زندان بانانِ قسی القلبِ زندان شرم همیم." 👌

Dec 27th
Reply

Khadije Mp

من از گریه کردن احساس شرم میکنم... از بچگی با کوچکترین چیزی گریه میکردم و هروقت گریه میکردم از من میپرسیدن چی شده، منم با لحن بچگونه میگفتم هیچی ولی تو لحن یچی شنیده میشد و هروقت گریه میکردم مسخره میشدم و بهم میگفتن چی شده، خودشون جواب میدادن میگفتن یچی... اینکه گریه کردن در جمع خیلی برام سخته...

Nov 10th
Reply

fatemeh Khakifiruz

چه قدر این قسمت پادکست لذت بخش بود. ممنون

Oct 8th
Reply

zohreh javaheri

زیباترین صحنه ای را که دیدم تو یه پارک کوچک بود،گربه ای تلاش میکرد از فواره کوچک حوض پارک آب بخوره ولی نمیتونست،پسربچه ۱۰ یا ۱۲ ساله ای کنارش نشست با دستش یه مشت آب جلوی دهان گربه گرفت چند بار اینکارو کرد،گربه سیراب شد و کمی نوازش گرفت و رفت.من از دور میدیدمش ولی حس قشنگی را به اطرافیانش منتقل کرد،صحنه زیبایی بود.

Oct 4th
Reply

Asal

شرم من زندگی کردنه ، بهم گفته شده که ناخواسته بودم ، و از اون به بعد از اینکه زنده هستم شرم دارم

Aug 21st
Reply

Farzaneh Shirmohamadi

تو تولد یکی از دوستام ی عکس گرفتیم ک من و یکی دیگه از دو طرف گونه هاشو بوسیدیم، وقتی عکس رو دیدم از نیمرخ خودم متنفر شدم، چونه عقب رفته و غبغب بزرگ که هردو ارثی بود ک توی من شدیدتر از بقیه اعضای خونوادم بروز پیدا کرده، اگر کسی عکس رو میدید فکر می‌کرد ک من ۱۵۰ کیلو هستم با اون غبغب نه ۶۰ کیلو الان هم ازدواج کردم، میدونم شوهرم همینجور دوسم داره ولی از بس خودم مشکل دارم با این قضیه اون هم اصرار کرد ک برم و ژل چونه بزنم، الان ک ژل چونه زدم بیشتر از خودم بدم میاد ک نتونستم خودم رو بپذیرم

Aug 5th
Reply

M rajabirad

چقدر غم انگیز که خوشحالن در مورد پونصدمین برنامه و ادامه اش و الان مدتی هست که اجازه ادامه ی این بزنامه رو ندارن

Jun 24th
Reply

Mary_H🦋

آخرین باری که شرم رو تجربه کردم وقتی بود که بهم گفتن تو چطور نتونستی از پس کنکور بربیای.. و اولین باری که شرم رو تجربه کردم وقتی بود که دایی من از سوختگی دوران کودکیم جلوی جمع صحبت کرد و من خیلی کوچیک بودم و اون موقع بود که اصلا متوجه این موضوع شدم.‌‌‌.. یکبار دیگه؛ دقیقا صحنه ای که در مدرسه رخ داد رو به خاطر دارم که تمسخر همکلاسی م رو از سفید نبودن صورتم شنیدم.. و شاید هنوز هم توجه دارم به این موضوع..

Mar 25th
Reply

shakiba95h

سلام دوستان میشه یه کتاب راجب شرم و راه حلش بهم معرفی میکنید چون شدیدن درگیرشم

Feb 7th
Reply

Hadi Ghasemi

خدا حفظت کنه اقای شکوری . کاش شما وزیر آموزش و پرورش بودین

Jan 24th
Reply
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

کتاب‌باز: فصل‌ پنجم: قسمت۷: زندان شرم

کتاب‌باز: فصل‌ پنجم: قسمت۷: زندان شرم

رادیو راه

We and our partners use cookies to personalize your experience, to show you ads based on your interests, and for measurement and analytics purposes. By using our website and our services, you agree to our use of cookies as described in our Cookie Policy.