مادر پسری به نام جانیار

<p><br></p><p>این داستان منه، داستان مادری که برای کودکی و آینده ی پسرش کلی برنامه داشت ولی تقدیر برنامه های دیگری رو سر راهش قرار داد.</p><p>این داستان مادرهاب کودکانی ه که با سرطان جگرگوشه شون مواجه شدن و میشن ولی هیچ وقت بغض نذاشت حرفی به زبان بیارن و صداشون رو کسی نشنید.</p><p>این داستان‌ پدرهایی که فکر میکردن مثل کوه میمونن برای بچه های نازنین شون ولی الان خودشون کمر خم کردن.</p><p>این داشتان پرستارها و دکترهایی که دارن شبانه روزی برای بهبودی بچه های کوچولو مبتلا به سرطان تلاش میکنن.</p><p><br></p><p>امیدوارم با شنیدن این پادکست حالشون رو درک کنید و کنارشون باشین، قدر سلامتی خودتون و فرزندان دلبندتون رو بدونید و لحظه لحظه شکرگزار خداوند بخشنده ی نهمت سلامتی باشین.</p><p>اگر شنیدن صدا و داستان من به دلتون نشست، خوشحال میشم که برام کامنت بزارین و در انتشار و معرفی پادکست من رو همراهی کنید.</p><p><br></p><p>مرضیه علی محمدی</p><p><br></p>

اپیزود هجدهم: قلعه درون

از زمستان چه خواهد ماند، وقتی بهار از راه برسد....( محمد شیرین زاده) از وقتی این بیت پر معنا و زیبا رو خوندم، مدام برای خودم تکرار میکنم تا یادم نره هیچ زمستانی ماندگار نخواهد بود، همانطور که بهار، تابستان و پاییزی ماندگار نیست.تاریخ انتشار: دهم آبان ماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

10-31
32:42

اپیزود هفدهم: حرفهایی با خود جانیار

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده در شـب ظـلـمــانی ام، مـاه نــشـانـم بـدهيوسـف مصری ز چـاه، گـشت چنـان پادشـاه گـر کـه طـريـق ايـن بُـود، چـاه نـشـانـم بـدهبر قـدمت همچـو خاک، گريه کنـم سوزناک گِل شد از آن گريـه خاک، روح به جـانم بدهاز دل شـب می رسـد، نـور سـرا پـرده ها در سـحــراز مشرقت،صـوت اذانـم بــدهسر خـوشـی اين جـهـان، لـذت يک آن بُـود آنچـه تو را خـوشـتـر است، راه بـه آنـم بـده(مولانا)قطعا اون کسی که تو رو انتخاب می کنه و فرا می خونه، در دل تاریک ترین شبها، نور و روشنایی ماه رو نشونت میده، فقط کافیه خودت رو بهش بسپری.باز هم از تیم قوی و خانواده ی مهربون استدیو انعکاس برای زحماتی که جهت ضبط و ادیت پادکست م می کشند، بی نهایت سپاسگزارم. با اینکه فقط دو روز از ضبط این اپیزود میگذره ولی تمام تلاش شون رو کردن که به موعد زمان پخش برسه.https://www.enekastudio.com/تاریخ انتشار: نوزدهم مهرماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

10-10
31:52

اپیزود شانزدهم: المپیک - ترافیک

ای زندگی، تن و توانم همه توجانی و دلی، ای دل و جانم همه توتو هستی من شدی، از آنی همه منمن نیست شدم در تو، از آنم همه تو(مولانا)گاهی وقتی به نوشتن توضیحات که میرسم، دیگه حرفی برای زدن ندارم، احساس می کنم آنچه باید می گفتم رو، یکجا توی اپیزود بیان کردم. پس بیاین با هم گوش بدیم... تاریخ انتشار: پنجم مهرماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

09-26
28:17

اپیزود پانزدهم: هیچ...

ز تو هر ذره جهانی، ز تو هر قطره چو جامیچو ز تو یافت نشانی، چه کنم نام و نشان را(مولانا)متن این اپیزود رو زیاد دوست نداشتم، چون توی روزای سخت بستری پیوند که اصلا حرفم نمی اومد، نوشتم. حتی موقع ضبط ش هم، به دلم نشست. ولی وقتی استدیو ادیت شده ی اون رو برام فرستاد، خیلی بهم چسبید. امیدوارم به شما هم بچسبه.این اپیزود رو به "خانم دکتر فیروزه روستا "که شمس گونه بر دل ها می تابند، تقدیم می کنم. تاریخ انتشار: بیست و دوم شهریورماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

09-11
33:37

اپیزود چهاردهم: انتخاب دوباره

نه تو می مانی و نه اندوه، و نه هیچ یک از مردم این آبادی!به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت، غصه هم می گذرد!آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،لحظه ها عریانند. به تن لحظه ی خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...( سهراب سپهری)با اینکه هنوز هم خیلی سخت می گذره، ولی ایمان دارم به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت، غصه هم می گذرد....تاریخ انتشار: سوم شهریورماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

08-23
29:13

اپیزود سیزدهم: سورپرایز واقعی

بماند به یادگار از روزهایی که این روزهای پر تشویش من رو خاص، دلچسب و دلپذیر کرد.باز هم از استدیو انعکاس و پرسنل خوش قلب شون ممنونم.تاریخ انتشار: نوزدهم مردادماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

08-08
30:40

اپیزود دوازدهم: ایمان به معجزه

در انتظارِ فردا شب را سحر کن؛ با کوله باری از نور شب گذر کن سر مست و عاشقانه؛ در خود نظر کن!بشکن در قفس را… از تن رها شو… من با امید در انتظار فردای روشن، از شب های تاریک گذر کردم و امروز همون فردایی هست که منتظرش بودم.تاریخ انتشار: بیست و ششم تیرماه 1403(روز عاشورا - روز بستری برای پیوند)از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

07-16
32:30

اپیزود یازدهم: الگوی من: مهری جون

هر کسی توی زندگی و یا در یک موضوع خاص الگویی داره که اگر الگوهای واقعی نبودن، شاید انتخاب مسیر درست دشوار میشد. و الگوی من در خیلی از جوانب در زندگیم " مهری جونه". ای کاش جوری رفتار کنیم که الگویی برای دیگران باشیم. البته نه فقط در حرف بلکه همانند "مهری" در عمل، خوب بودن را به بقیه بشناسونیم. تاریخ انتشار: چهاردهم تیرماه سال 1403 از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم. ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

07-04
30:34

اپیزود دهم: ملاقات با مادر کیانا(بانو سعیده قدس)

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیتطیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوتبه در آی تا ببینی طیران آدمیتنه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتمهم از آدمی شنیدم بیان آدمیت(سعدی)این اپیزود تقدیم به انسان واقعی و والا : مادر محک بانو سعیده قدستاریخ انتشار: سی و یکم خردادماه سال 1403از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم.ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

06-20
25:27

اپیزود نهم : یه فیدبک، یه بستنی میوه ای

زمانی که این اپیزود رو ضبط کردم، یک ساعت قبلش یه سورپرایز فوق العاده شدم. که باعث شد ضبط اون رو با یه انرژی مضاعف انجام بدم. از اون سورپرایزهایی که به آدم خیلی می چسبه و حال خوب کنه، توسط تیم استدیو انعکاس و جناب آقای غفوری از مدیران مجموعه. که حتی میشه برای اون روز خاص یک اپیزود نوشت.باز هم از تیم حرفه ای، بی نظیر و مهربون انعکاس به خاطر حمایت هاشون، بی نهایت ممنونم.https://www.enekastudio.com/تاریخ انتشار: هفدهم خردادماه سال 1403از اینکه همچنان من رو در معرفی این پادکست همراهی می کنید، و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم.ممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

06-06
28:34

اپیزود هشتم: عید، کوه، رودخونه

حالیا معجزه باران را باور کنو سخاوت را در چشم چمن زار ببینو محبت را در روح نسیمکه در این کوچه تنگبا همین دست تهیروز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد!خاک جان یافته استتو چرا سنگ شدی؟تو چرا این همه دلتنگ شدی؟باز کن پنجره ها راو بهاران را باور کن ."فریدون مشیری"و من بهار رو که پر است از ناگفته ها، بعد از زمستون باور کردم.اگر دوست داشتین من رو در تهیه ی این پادکست حمایت کنید ،به لینک " حامی باش من" سر بزنید.لینک حمایت از پادکست: https://hamibash.com/Janyarممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

05-23
31:00

اپیزود هفتم: از نوشتن دست نکش

این اپیزود با بقیه ی اپیزودها برام فرق داره، اول های نوشتن ش بودم که اتفاقاتی افتاد که دیگه نمی خواستم بنویسم، ولی فقط به خاطر شماها که همراهم هستین و من رو می شنوید و دنبال می کنید ادامه دادم و از نوشتن دست نکشیدم.لطفا همچنان برام کامنت بزارین و اگر تونستین این پادکست رو به بقیه معرفی کنید.ترتیب اپیزودها:اپیزود اول: چرا من؟ چرا پسر من؟اپیزود دوم: نشونه ی خدااپیزود سوم: میم مثل مادراپیزود چهارم: لالاییاپیزود پنجم: تولد جانیاراپیزود ششم: بهشت برین محکاپیزود هفتم: از نوشتن دست نکشممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

05-09
26:47

اپیزود ششم: بهشت برین محک

من بهشت رو دیدم. نه اون بهشتی که توی اون دنیا و بعد از مرگ نویدش رو به ما دادند. بهشت توی این دنیا و در همین نزدیکی بود. بهشت توی بلوار اوشان و در محک بود. برای دیدنش فقط باید چشمان رو شست و جور دیگر دید. بهشتی که فرشته های توش شبانه روز به امید بهبودی فرزندانمون کار می کنن. دست یکایک شون رو می بوسم و این اپیزود رو تقدیم به اونها می کنم.ترتیب اپیزودها:اپیزود اول: چرا من؟ چرا پسر من؟اپیزود دوم: نشونه ی خدااپیزود سوم: میم مثل مادراپیزود چهارم: لالاییاپیزود پنجم: تولد جانیاراپیزود ششم: بهشت برین محکممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

04-25
29:49

اپیزود پنجم: تولد جانیار

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آیدکه از انفاس خوشش بوی کسی می آیداز غم هجر مکن ناله و فریاد که منزده ام فالی و فریادرسی می آیدجانیار با به دنیا آمدنش مژده ای بود بر دل من و امیدوارم فریادرسی باشه بر ناله و فریادهای من.ضمنا یه توضیح بدم که در کست باکس اپیزود اول با اپیزود دوم جابه جا شده.ترتیب اپیزودها به صورت زیر هستش:اپیزود اول: چرا من؟ چرا پسر من؟اپیزود دوم: نشونه ی خدااپیزود سوم: میم مثل مادراپیزود چهارم: لالاییاپیزود پنجم: تولد جانیارممنون که من رو می شنوید.مرضیه علی محمدی

04-14
23:39

اپیزود چهارم: لالایی

اپیزود چهارم: لالاییاین مدت که شماها رو کنارم دارم خیلی خیلی بهترم و پر از انرژی م.ممنون که من رو می شنوید و دنبال می کنید، اگر براتون امکان داشت برام کامنت بزارین و این پادکست رو به بقیه معرفی کنید.ضمنا یه توضیح بدم که در کست باکس اپیزود اول با اپیزود دوم جابه جا شده.ترتیب اپیزودها به صورت زیر هستش:اپیزود اول: چرا من؟ چرا پسر من؟اپیزود دوم: نشونه ی خدااپیزود سوم: میم مثل مادراپیزود چهارم: لالاییبا آرزوی بهترین ها در سال پیش رومرضیه علی محمدی

03-31
29:33

اپیزود سوم: میم مثل مادر

ضمن تبریک سال نو، از اینکه صدای من رو شنیدین و دنبال کردین ازتون بی نهایت ممنونماز این همه انرژی و دعاهایی که برای جانیار بدرقه کردین بازم ممنونممن ایمان پیدا کردم که روزهای خوب در انتظاره و جانیار دوباره به بازی های کودکی برمیگرده لطفا من رو در انتشار این ‌پادکست همراهی کنید  تا به گوش کسی که باید برسه، برسه.اگه امکان داشت برام کامنت بزارین که کلی با خوندنشون خوشحالم میشم. از همراهی تیم استدیو انعکاس به خصوص جناب آقای منصوری و سرکار خانم سلجوقی عزیز در تهیه این پادکست تشکر میکنم.   با آرزوی بهترین ها در سال جدید مرضیه علی محمدی

03-21
30:38

چرا من؟ چرا پسر من؟

این داستان منه، داستان مادری که برای کودکی و آینده ی پسرش کلی برنامه داشت ولی تقدیر برنامه های دیگری رو سر راهش قرار داد.این داستان مادرهای کودکانی ه که با سرطان جگرگوشه شون مواجه شدن و میشن ولی هیچ وقت بغض نذاشت حرفی به زبان بیارن و صداشون رو کسی نشنید.این داستان‌ پدرهایی که فکر میکردن مثل کوه میمونن برای بچه های نازنین شون ولی الان کمر خم کردن.این داشتان پرستارها و پزشک هایی که دارن شبانه روزی برای بهبودی بچه های کوچولو مبتلا به سرطان تلاش میکنن.امیدوارم با شنیدن این پادکست حالشون رو درک کنید و کنارشون باشین، قدر سلامتی خودتون و فرزندان دلبندتون رو بدونید و لحظه لحظه شکرگزار خداوند بخشنده ی نعمت سلامتی باشین.اگر شنیدن صدا و داستان من به دلتون نشست، خوشحال میشم که برام کامنت بزارین و در انتشار و معرفی پادکست من رو همراهی کنید.

03-10
30:06

نشونه ی خدا

این داستان منه، داستان مادری که برای کودکی و آینده ی پسرش کلی برنامه داشت ولی تقدیر برنامه های دیگری رو سر راهش قرار داد.این داستان مادرهای کودکانی ه که با سرطان جگرگوشه شون مواجه شدن و میشن ولی هیچ وقت بغض نذاشت حرفی به زبان بیارن و صداشون رو کسی نشنید.این داستان‌ پدرهایی که فکر میکردن مثل کوه میمونن برای بچه های نازنین شون ولی الان کمر خم کردن.این داشتان پرستارها و پزشک هایی که دارن شبانه روزی برای بهبودی بچه های کوچولو مبتلا به سرطان تلاش میکنن.امیدوارم با شنیدن این پادکست حالشون رو درک کنید و کنارشون باشین، قدر سلامتی خودتون و فرزندان دلبندتون رو بدونید و لحظه لحظه شکرگزار خداوند بخشنده ی نعمت سلامتی باشین.اگر شنیدن صدا و داستان من به دلتون نشست، خوشحال میشم که برام کامنت بزارین و در انتشار و معرفی پادکست من رو همراهی کنید.

03-10
30:27

afsane amel

من به چشم دیدم شیر زنی مثل شمارو دمت گرم برای انرژی و امید فراوانت

11-17 Reply

parisa kasraei

خیلی متاثر شدم دوست عزیزم💔💔🥺 فقط منتظر روزی هستم که باهام تماس بگیری و بگی دوره درمان تموم شد و قهرمان کوچولومون حالش خوبِ خوب شده...

11-02 Reply

Mandana Karmodin

سلام،انشالله اپیزود بعدی با خبرهای عالی بیاید،منتظرتون هستم با قلبی پر از درد و چشمانی پر از اشک💔

10-31 Reply

ز ..ا..

مامان‌جانیاریه‌سئوال بپرسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه‌خیلی‌کنجکاوم‌که‌بدونم‌ازنظرمالی‌همه‌می‌دونیم‌بیماری‌جانیار‌عزیزخرجهای‌زیادی‌داره‌می‌شه‌بگیدشما‌ازکجاوچجوری‌این‌مخارج‌روتآمین‌می‌کنید

10-31 Reply

ز ..ا..

سلام‌مامان‌جانیار‌خیلی‌خوشحالم‌دوباره‌صداتون‌روشنیدم‌امیدوارم‌روز‌به‌روزخوشحالترباشید‌بابت‌همه‌چی‌مخصوصآ‌بابت‌حال‌جانیارعزیز‌باورکنیدهردفعه‌که‌بقه‌داستان‌شماروگوش‌می‌دم‌تاآخرفقط‌اشک‌می‌ریزم‌لحن‌وگفتارشماهم‌که‌دیگه‌هیچی‌نگم‌....امیدوارم‌دفعه‌بعد‌انشالله باخبرهای‌بی‌نهایت‌خوب‌بیاییددیدنمون‌

10-31 Reply

10-23

10-23

10-22

10-20

10-16

10-10

10-10

09-27

09-27

09-19

09-19

09-12

09-11

08-31

08-15

Recommend Channels