Discoverرواق / Ravaq
رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Author: فرزآن

Subscribed: 786,158Played: 38,004,127
Share

Description

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد.
غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه.
می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _
من فرزین رنجبر هستم.
304 Episodes
Reverse
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟دردم نهفته به ز طبيبان مدعیباشد که از خزانه‌ی غيبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکايتی به تصور چرا کنند چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهديست آن به که کار خود به عنايت رها کنند بی‌معرفت مباش که در من يزيد عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از اين حديث بنالد عجب مدار صاحب‌دلان حکايت دل خوش ادا کنند می خور که صد گناه ز اغيار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ريا کنند پيراهنی که آيد از او بوی يوسفم ترسم برادران غيورش قبا کنند بگذر به کوی ميکده تا زمره‌ی حضور اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خير نهان برای رضای خدا کنند حافظ دوام وصل ميسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حال گدا کنندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده‌ی لعل تو هوشيارانند تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زير زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از يمين و يسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببين که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند نصيب ماست بهشت ای خداشناس برو که مستحق کرامت گناهکارانند نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس که عندليب تو از هر طرف هزارانند تو دستگير شو ای خضر پی‌خجسته که من پياده می‌روم و همرهان سوارانند بيا به ميکده و چهره ارغوانی کن مرو به صومعه کانجا سياه‌کارانند رقیب درگذر و بیش از این مکن نخوتکه ساکنان در دوست خاکسارانندخلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد که بستگان کمند تو رستگارانندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۴مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن سمن‌بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند پری‌رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند به فتراک جفا جان‌ها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرين دل‌ها چو بگشايند بفشانند به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند سرشک گوشه‌گيران را چو دريابند در يابند رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند ز رويم راز پنهانی چو می‌بينند می‌خوانند دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبير درمانند در مانند چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند که با اين درد اگر دربند درمانند درماننددر اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند ناز آرندبدين درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در نظربازی ما بی‌خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند وصف رخسار چو خورشید ز خفاش مپرس(وصل خورشيد به شبپره اعمی نرسد)که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولیعشق داند که در اين دايره سرگردانند جلوه‌گاه رخ او ديده‌ی من تنها نيست ماه و خورشيد (همین) هم اين آينه می‌گردانند عهد ما با لب شيرين‌دهنان بست خدا ما همه بنده و اين قوم خداوندانند مفلسانيم و هوای می و مطرب داريم آه اگر خرقه‌ی پشمين به گرو نستانند لاف عشق و گله از يار زهی لاف (گزاف، خلاف) دروغ عشقبازان چنين مستحق هجرانند مگرم چشم سياه تو بياموزد کار ور نه مستوری و مستی همه‌کس نتوانند گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه (باک) شد ديو بگريزد از آن قوم که قرآن خوانند گر شوند آگه از انديشه‌ی ما مغبچگان بعد از اين خرقه‌ی صوفی به گرو نستانندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۲مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن سرو چمان من چرا ميل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود ياد سمن نمی‌کند دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس گفت که اين سياه کج گوش به من نمی‌کند تا دل هرزه‌گرد من رفت به چين زلف او زان سفر دراز خود (یاد) عزم وطن نمی‌کند پيش کمان ابرويش لابه همی‌کنم ولی گوش کشيده است از آن گوش به من نمی‌کند با همه (عطر) عطف دامنت آيدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند چون ز نسيم می‌شود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمی‌کند دل به اميد روی او همدم جان نمی‌شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند ساقي سيم‌ساق من گر همه دُرد می‌دهد کيست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند دستخوش جفا مکن آب رخم که فيض ابر بی مدد سرشک من دُرّ عدن نمی‌کند کشته‌ی غمزه‌ی تو شد حافظ ناشنيده‌پند تيغ سزاست هر که را (درک) درد سخن نمی‌کندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۱مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پيغام وی وانگه به يک پيمانه می با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نوميد نتوان بود از او باشد که دلداری کند گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند پشمينه‌پوش (تنگ‌خو) تندخو از عشق نشنيده است بو از مستيش رمزی بگو تا ترک هشياری کند چون (با) من گدای بی‌نشان مشکل بود ياری چنان سلطان کجا عيش نهان با رند بازاری کند زان طره‌ی پرپيچ‌وخم سهل است اگر بينم ستم از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند شد لشکر غم بی‌عدد از بخت می‌خواهم مدد تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواری کند با چشم پرنيرنگ او حافظ مکن آهنگ او کان طره‌ی شبرنگ (چشم مست و شنگ) او بسيار (مکاری) طراری کندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۹۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن کلک مشکين تو روزی که ز ما ياد کند ببرد اجر دوصد بنده که آزاد کند قاصد (حضرت) منزل سلمی که سلامت (بادا) بادشچه شود گر به سلامی دل ما شاد کند امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد قدر يک ساعته عمری که در او داد کند(عدلُ ساعتِ خیرُ من عبادتِ ستینَ سنة) حاليا عشوه‌ی (عشق) ناز تو ز بنيادم برد تا دگرباره حکيمانه چه بنياد کند گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنی‌ست فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند ره نبرديم به مقصود خود اندر شيراز خرم آن روز که حافظ ره بغداد کندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانطاير دولت اگر باز گذاری بکنديار بازآيد و با وصل قراری بکندديده را دستگه در و گهر گر چه نماندبخورد خونی و تدبير نثاری بکنددوش گفتم بکند لعل لبش چاره‌ی منهاتف غيب ندا داد که آری بکندکس نيارد بر او دم زند از قصه‌ی مامگرش باد صبا گوش‌گذاری بکندداده‌ام باز نظر را به تذروی پروازبازخواند مگرش نقش و شکاری بکندکو کريمی که ز بزم طربش غمزده‌ایجرعه‌ای درکشد و دفع خماری بکندشهر خاليست ز عشاق بود کز طرفیمردی از خويش برون آيد و کاری بکنديا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيببود آيا که فلک (بازی چرخ یکی) زين دو سه کاري بکندحافظا گر نروی از در او هم روزیگذری بر سرت از گوشه کناری بکندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن مرا به رندی و عشق آن فضول عيب کند که اعتراض بر اسرار علم غيب کند کمال (صدق) سر محبت ببين نه نقص گناه که هر که بی‌هنر افتد نظر به عيب کند ز عطر حور بهشت آن (زمان) نفس برآيد بویکه خاک ميکده‌ی ما عبير جيب کند چنان (بزد) زند ره اسلام غمزه ساقی که اجتناب ز صهبا مگر صهيب کند کليد گنج سعادت قبول اهل دل است مباد (کس) آن که در اين نکته شک و ريب کند شبان وادی ايمن گهی رسد به مراد که چند سال به جان خدمت شعيب کند ز ديده خون بچکاند فسانه‌ی حافظ چو ياد وقت و زمان شباب و شيب کند(چو یاد عهد شباب و زمان شیب کند)Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلا (بساز) بسوز که سوز تو کارها بکند نياز نيم‌شبی دفع صد بلا بکند عتاب يار پری‌چهره عاشقانه بکش (عتاب یار مبین مهر عاشقانه بورز)که يک کرشمه تلافیٌ صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان‌نما بکند طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک چو درد در تو نبيند (کیت) که را دوا بکند؟ تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت خفته ملولم (مگر) بود که بيداری به وقت فاتحه‌ی صبح يک دعا بکند بسوخت حافظ و بویی (ز) به زلف يار نبرد مگر دلالت اين دولتش صبا بکندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلانگر میفُ - روشُ حاجه- ترندان رَ- واکندگر می‌فروش حاجت رندان روا کند ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غيرت نياورد که جهان پربلا کند حقا (که در زمان) کز اين غمان برسد مژده امان گر سالکی به عهد امانت وفا کند گر رنج پيش (پیشت) آيد و گر راحت ای حکيم نسبت مکن به غير که اينها خدا کند در کارخانه‌ای که ره (علم و عقل) عقل و فضل نيست فهم (وهم) ضعيف‌رای فضولی چرا کند مطرب بساز (عود) پرده که کس بی‌اجل نمرد وان کو نه اين ترانه سرايد خطا کند ما را که درد عشق و بلای خمار کشت يا وصل دوست يا می صافی دوا کند جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت عيسی‌دمی کجاست که احيای ما کندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن نقدها را بود آيا که عياری گيرند تا همه صومعه‌داران پی کاری گيرند مصلحت‌ديد من آن است که ياران همه کار بگذارند و خم طره ياری گيرند خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقی گر فلکشان بگذارد که قراری گيرند قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش که در اين خيل حصاری به سواری گيرند يا رب اين بچه‌ی ترکان (مغبچگان‌ از) چه دليرند به خونکه به تير مژه هر لحظه شکاری گيرند رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد خاصه رقصی (وقتی) که در آن دست نگاری گيرندتا کنند اهل نظر خاک رهت کحل بصرعمرها شد که سر راهگذاری گیرند حافظ ابنای زمان را غم مسکينان نيست زين ميان گر بتوان به که کناری گيرندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلندوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راه‌نشين باده‌ی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعه‌ی کار به نام من ديوانه زدند جنگ هفتادودو ملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت (درِ) ره افسانه زدند ما به صد خرمن پندار ز ره چون نرویمچون ره آدم خاکی به یکی دانه زدندشکر (آن را) ايزد که ميان من و او صلح افتاد صوفيان (حوریان) رقص کنان ساغر شکرانه زدند آتش آن نيست که از (بر) شعله‌ی او خندد شمع آتش آن است که در خرمن پروانه زدند کس چو حافظ ( نکشید) نگشاد از رخ انديشه نقاب تا سر زلف (عروسان سخن شانه زدند) سخن را به قلم شانه زدندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلندوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند بيخود از شعشعه‌ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک‌سحری بود و چه فرخنده‌شبی آن شب قدر که اين تازه‌براتم دادند بعد از اين روی من و آينه‌ی وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه‌ی (عالم) ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحِق بودم و اين ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده‌ی اين دولت داد (من همان روز بدیدم که ظفر خواهم یافت)که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند اين همه شهد و شکر کز سخنم می‌ريزد اجر صبری‌ست کز آن شاخ نباتم دادند همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود (همت پیر مغان و نفس رندان بود)که ز بند غم ايام نجاتم دادندشِکر شُکر به شکرانه بیافشان حافظکه نگار خوش شیرین‌حرکاتم دادند.حافظ آن دم که به بند سر زلف تو فتادگفت کز بند غم و غصه نجاتم دادندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن حسب‌حالی ننوشتی و شد ايامی چند محرمی کو که فرستم به تو پيغامی چند؟ما بدان مقصد (اعلا) عالی نتوانيم رسيد هم مگر پيش نهد لطف شما گامی چند چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب فرصت عيش نگه دار و بزن جامی چند قند آميخته با گل نه علاج دل ماست بوسه‌ای چند برآميز به دشنامی چند زاهد از کوچه‌ی رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند عيب می جمله چو گفتی هنرش نيز بگو نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند ای گدايان خرابات خدا يار شماست چشم انعام مداريد ز انعامی چند پير ميخانه چه خوش گفت (به آن دردی‌نوش) به دردی‌کش خويش که مگو حال دل سوخته با خامی چند حافظ از شوق رخ مهرفروغ تو بسوخت کامگارا نظری کن سوی ناکامی چندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند که به بالای چمان از بن و بيخم برکند حاجت مطرب و می نيست تو برقع بگشا که به رقص آوردم آتش رويت چو سپند هيچ رویی نشود آينه‌ی حجله بخت مگر آن روی که مالند در آن سم سمند گفتم اسرار غمت هر چه بود گو می‌باش صبر از اين بيش ندارم چه کنم تا کی و چند مکش آن آهوی مشکين مرا ای صياد شرم از آن چشم سيه دار و مبندش به کمند من خاکی که از اين در نتوانم برخاست از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر (سرو) بلند باز مستان دل از آن گيسوی مشکين حافظ زان که ديوانه همان به که (بماند در بند) بود اندر بندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۸۰مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلانای پسته‌ی تو خنده زده بر حديث قندمشتاقم (بیمارم) از برای خدا يک شکر بخندطوبی ز قامت تو نيارد که دم زندزين قصه بگذرم که سخن می‌شود بلندخواهی که برنخيزدت از ديده رود خوندل در وفای صحبت رود کسان مبندگر جلوه (طیره) می‌نمایی و گر طعنه می‌زنیما نيستيم معتقد شيخ خودپسندز آشفتگی حال من آگاه کی شودآن را که دل نگشت گرفتار اين کمندبازار شوق گرم شد آن سروقد (شمع‌قد) کجاست؟تا جان خود بر آتش رويش کنم سپندجایی که يار ما به شکرخنده دم زندای پسته کيستی تو خدا را به خود مخندحافظ چو ترک غمزه‌ی ترکان نمی‌کنیدانی کجاست جای تو؟ خوارزم يا خجندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۷۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند چو پرده‌دار به شمشير می‌زند همه را کسی مقيم حريم حرم نخواهد ماند چه جای شکر و شکايت ز نقش نيک و بد است چو بر صحيفه‌ی هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشيد گفته‌اند اين بود که جام باده بياور که جم نخواهد ماند(بیار باده که دوران جم نخواهد ماند) غنيمتی شمر ای شمع وصل پروانه که اين معامله تا صبحدم نخواهد ماند توانگرا دل درويش خود به دست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند بدين رواق زبرجد نوشته‌اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۷۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنهر که شد محرم دل در حرم يار بماندوان که اين کار ندانست در انکار بمانداگر از پرده برون شد دل من عيب مکنشکر ايزد که نه در پرده‌ی پندار بماندصوفيان واستدند از گرو می همه رختدلق ما بود (خرقه‌ی ماست) که در خانه‌ی خمار بماندمحتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببردقصه ماست که در هر سر بازار بماندهر می لعل کز آن دست بلورين ستديمآب حسرت شد و در چشم گهربار بماندجز دل من کز (جز دلم کو ز) ازل تا به ابد عاشق رفتجاودان کس نشنيديم که در کار بماندگشت بيمار که چون چشم تو گردد نرگسشيوه‌ی تو نشدش حاصل و بيمار بمانداز صدای سخن عشق نديدم خوشتريادگاری که در اين گنبد دوار بماندداشتم دلقی و صد عيب مرا می‌پوشيدخرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماندبر جمال تو چنان صورت چين حيران شدکه حديثش همه جا بر در و ديوار بماندبه تماشاگه زلفش دل حافظ روزیشد که بازآيد و جاويد گرفتار بماندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۱۷۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلننه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آينه سازد سکندری داندنه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه‌داری و آيين سروری داندهزار نکته‌ی باريکتر ز مو اينجاستنه هر که سر بتراشد قلندری داندوفا و عهد نکو باشد ار بياموزیوگرنه هر که تو بينی ستمگری داندبه قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شدجهان بگيرد اگر دادگستری داندمدار نقطه‌ی بينش ز خال توست مراکه قدر گوهر يکدانه جوهری داندبباختم دل ديوانه و ندانستمکه آدمی‌بچه‌ای شيوه‌ی پری داندغلام همت آن رند عافيت سوزمکه در گداصفتی کيمياگری داندتو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکنکه دوست خود روش بنده‌پروری داندز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاهکه لطف طبع و سخن گفتن دری داندSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
loading
Comments (87024)

Fateme Dirini

سلام.روز بخیر میشه کسی راهنماییم کنه برا دریافت اپیزودهای فرعی.ممنون میشم

Dec 26th
Reply

Requiem for a dream

من اگر جای اون خانوم بودم بعد از چندسال چشم انتظاری اشک شوق میریختم و بغلت میکردم ، مثلا بیای پیش محمدتقی ،تو ی کافه ای صدای خنده هات و بشنوم و همونجا دیگه چیزی از خدا نخام 😅❤️

Dec 26th
Reply (1)

Zahra

من خیلی دلم تنگ شده و دارم دوباره رواح گوش میدم تا شنبه بشه☹️❤️ تنها چیزی که جز صدای سخن عشق می‌تونم بهش گوش بدم همینه 😍

Dec 26th
Reply

Fa

درسته تو برا بقیه هم قهقهه میزنی و اونا هم از روی قهقمه میشناسنت کسی ب من اینو بگه ایرپادمو دوباره میذارم تو گوشم و فرزانو گوش میدم

Dec 26th
Reply

Fa

پس پیش بقیه هم قهقهه میزنی

Dec 26th
Reply

zahra telgerdi

کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال اینجا تمومه؟

Dec 26th
Reply

Deniz

وقتی تصور کردم یه پادکستر دیگه ازم درخواست میکنه بهش گوش بدم، اول این اومد تو ذهنم که معمولأ آدما توی ساحت ذهن‌اَن و احتمال زیاد پادکستشون هم محدود به ذهن و علم هستش که ماها ازش گذر کردیم، قایقمونو گذاشتیم کنار رودخونه و پیاده داریم میریم بالا، ولی آدما نمیدونن برای بالا رفتن باید خالی‌تر بشن! نه اینکه پر بشن از اطلاعات دنیای خیمه‌شب‌بازی! اینجور اطلاعات مثل روانشناسی زرد میمونن.

Dec 26th
Reply

masi.bgz

پادکستای دیگه؟! جانشینِ تو درین سینه خداوند نشد 😌🫂❤️‍🔥

Dec 26th
Reply

at212

خدایا چه کردم که این شکنجه نصیبم شد

Dec 26th
Reply

mojtaba zartosht

الان دی ۱۴۰۳ هست من هنوز منتظر ادامه رواقم

Dec 26th
Reply

Shiva M.

سلام جناب رنجبر نمیدونم این پیام رو میخونین یا نه ، من یه کم عقب موندم ازتون و فعلا تا این غزل رسیدم ، یه برنامه ای رو دنبال میکنم به اسم اکنون ،که خیلی جالب امروز همین صحبت های شما پیرامون ، حلاج و.... و حرفهایی که میزدن رو داشت توضیح می‌داد. همزمانی اون برنامه و این اپیزود برام جالب بود.

Dec 26th
Reply (2)

Ali Agha Jaan

وقتي وسط آنونس ميگي "صداي سخن عشق" دوس دارم بغلت كنم 🥲

Dec 26th
Reply

رها

فرزان عزیز من یه پسر هشت سال و پونزده سال دارم کوچیکه کلا فارسی رو فراموش کرده صبا که می خوام بفرستم مدرسه اول صدای سخن عشق و پلی می کنم اونجا که می گی زندگی شستن یه فنجانه بلند منم باهات می گم می دونن دیگه وقته بیدار شدنه بعد اهنگ پخش می شه و می سپرم به خودم و بعد پا می شن میان همونطور که صبونه می خورن صحبتای تو رو گوش می دن جالبه اعتراض نمی کنن منم خوسحالم داره به گوششون می خوره این حرفا حتی اگه اصلا نفهمنش

Dec 26th
Reply

Asiyeh

47:11 چند بار این دقایقو گوش دادم🍃 زن از خودش، احوال و انگیزه‌هاش باخبره...

Dec 26th
Reply

GoodFeeling! (Sophia)

اگه کسی پرسید،میگیم:ما که فضولِ مردم نیستیم،شما چطور؟🤔😁‌ موسیقیِ 9:36 نوازشگرِ جان بود‌ و من،"به‌شخصه" این بیت به دلم نشست: در حبسِ صورتیم و چنین شاد و خرمیم‌ بنگر که درسَراچه‌ی معنا،چه‌ها کنیم‌‌ خب درجوابِ اینکه دوروزِ پیش‌رو،چه میکنیم،بگم:‌ من میرم پِیِ امورِ مُعَوقه‌ی شخصی،گاها گپ‌زنی با دوستان،ایمیل‌زنی و تصورِ این تصویر که زمانی،مکانی به نامِ سَراچه‌ی دل،یا غزل‌سَرا(سَرای غزل)راه‌اندازی بشه💫 ‌

Dec 26th
Reply (24)

Farideh Mhb

♥️♥️♥️

Dec 26th
Reply

Nargesi mdi

اقا یعنی من دلم میخاد بیام اونجا این آهنگو خاموش کنم ت رو مجبور کنم فقط تفسیر کنی حافظو، برای منی ک ocd چی چیه دارم واقعا تحمل اینهمه هی پاره شدن افکار، دیوونه کنندس، انصافا تا حالا هیچکس نتونسته منو انقد شیفته حافظ کنه ولی روانی میکنی ادمو، جون مادرت انقد این شاخه اون شاخه نکن 😭😭😭

Dec 26th
Reply

Romina Rezvani

💚💚💚

Dec 26th
Reply

Romina Rezvani

💚💚💚

Dec 26th
Reply

Asiyeh

💥خوانش سوانح‌العشاق_فصل ١٣ 34:12

Dec 26th
Reply