semicolon

; و سکوت؛ این مکث میان دو چکه که از سقف غار میچکد..

Lost without you

میروم تا بکوبم تا بسازم تا باز بکوبم. میروم تا نظاره‌گر باشم و شنونده‌. که دیدن بخشی از هویت من است. که شنیدن بخشی از هویت من است. میروم، که رفتن بخشی از هویت من است. پ.ن: خیلی وقته که اهنگ‌ موردعلاقه ندارم. ولی به بهونه این موزیک، دلم برا اینجا تنگ شده.

03-11
03:45

Jane Maryam

حتی وقتی که تصویرت برام اینقد مبهم بشه...

06-15
10:10

Back to her man

براي بعد از مدتها حس کردن و غرق شدن ..

04-10
04:34

Silence

. اینجا همیشه برایم اینطور بود که یکهو خودم را وسط هزار و یک فکر و درگیری ذهنی میدیدم که دارم باهاشان دست و پنجه نرم میکنم. اغلب هم اینطور که زخمی میشوم، ولی گریه نمیکنم ، دست خودم را میگیرم و بلند میشوم. کشان کشان دست خودم را میگیرم و میبرم به فتح مرحله بعد و اینکه ببینم جبر در ادامه چه حریفی برام در نظر گرفته. حالا سوال پیش میآید: مگه میشود کسی را تنها گوشه رینگ گیر بیاورند و تا میخورد بزنند و او آنقد بی پناه است که اصلا سر بلند نمیکند اطراف را بپاید که ببیند کسی هست که اصلا کمکش کند یا نه.(چون خوب میداند که نیست.) حالا همین آدم چطور میشود که مشت میخورد ولی گریه نمیکند؟ زخمی میشود ولی می‌ایستد؟ از قامت تخریب میشود،فرو میریزد، ولی بلند میشود،-بلند میکند خودرا-، به فتح قله های بعدی. به فتح قله های بعدی یا به سراغ ضربه های بعدی؟-میخندد.- جواب کوتاه است. "اگر موسقی نبود حقیقت مارا میکشت." که گفته پناهی ندارد..؟ موسیقی تعریف میکند-میکرد- حالش را. پس زمینه مُشت خوردن هاش بود. هر موسیقی مختص به یک جدال و یک مبارزه. فقط یکی . انگار شاهد تمام از اول تا اخر مبارزه بوده انهم طوری که میتواند دقیق بگوید هر ثانیه اش چه گذشت.دقیق و بی خطا. حالا دیر زمانیست که موسیقی رفته. سکوت حکایت میکند مرا. پناه رفته،خاطره هاش مانده. آرشیو را وقتی ورق میزنی ، هنوز برایت شرح واقعه میکنند ولی خب، خاطره اند. چیزی نیست که شرح حال را بدهد. بایستد یکجا و از اول تا اخر ماجرا پناهت باشد. نیست ،یا لااقل پیدایش نمیکنم.. اینکه چرا؟ فصلی‌است طولانی.احتمالا از حوصله‌تان خارج‌. خلاصه بگویم: دیرگاهیست که از خودم دور افتاده ام. شاید هم عادت کرده ام به خودم.( بیشتر از هرچیز و هرکس‌.) به آن حد از نزدیکی به خودم، که وقتی قدمی دور تر می‌ایستم -برای نفس تازه کردن- مثل کودک شیرخواری که هوای مادرش را دارد، بهانه می‌آورم برای خودم و دلم خودم را میخواهد. خودِ خودِخودم. حالا که خودم را نمیابم،همدم جدیدی نمیابم،حوصله ام از مرور خاطرات قبلی سر رفته است،توان خلق را هم ندارم. پس خودم را،شمارا،همه‌مان را دعوت میکنم به سکوت. سکوتی که مهمان لحظه هایم است و به رسم همیشه، اینجا به یادگار میگذارمش.

02-18
01:00

missing someOne i've never seen

و شروع کردم به درک نکردن دنیای روزمره دور و برم.

02-02
02:33

ederlezi

انسان از شدت اندوه گریه نمی‌کند، بلکه از ناتوانی در فرو ریختن، از سختی استواری‌اش گریه می‌کند. سعيد هليچی

01-27
05:47

nashod

ای وای از این غم بی‌پایان..

01-11
03:23

No Me

. دلش میخواست کسی باشد که بگوید نرو که دلش تنگ‌ میشود که ماه هر شب برایش غمنگیز تر و تنها تر جلوه میکند که پیاده رو ها طویل تر میشوند، در نبودش که هوا سرد تر است و خورشید نمیتابد که رودخانه متلاطم است از بغض ، یا آرام و بی حرکت از غم اینکه نیست که درختان لخت انتظارش را میکشند که بیاید و زیرشان بایستد و از لا به لای شاخه هاشان غرق تماشا اسمان شود که بنشیند رو نمیکت پارک وقتی باد سرد میزند زمان متوقف شود که راه بیفتند تو خیابان و به هرکسی که رسیدند بلند بلند سلام کنند که به آدم ها بخندند که آدم ها به آنها بخندند دوست داشت.. و این اورا از اینجا و آنجا رانده میکرد. یک غمی مثل کسی که میداند قرار است بمیرد و کسی به چپش هم نمیگیرد.. این غم را میدید ، آن را حس میکرد ولی برعکس خودرا از بقیه دورتر میکرد، دیگران را از خود. اینکه چرا؟ نمیدانست.

12-30
07:01

Ode To Simplicty

. امشب روی نت های این موزیک میرقصم. همراه با کلاویه ها بالا و پایین میرم بالا پایین بالا بالا پایین بالا پایین پایین پایین پایین.. امشب کاش برای چند دقیقه هم که شده تبدیل شم به موسیقی و فرکانس و موجی که ایجاد میکنم ، بشینه رو گونه هات،رو موهات، رو چشمات، رو لب هات، تویی که احتمالا کیلومتر ها دور تر از منی.

12-23
02:12

My Old Green Shirt, Coffee and Cigarettes

. نبودنش، یکهو آدم را در بهتی عمیق و تاریک میکشد.در یک تعلیق مفرط.در یک خلا بی زمان. که وادارت میکند به نقطه هایی از بودت‌ات سربکشی که تا قبل آن، حتی اصلا نمیدانستی که وجود دارند.

12-19
04:10

Leave Me No Light

برو، و هیچ نوری برایم باقی نگذار. [دوباره پاییز،و دوباره سلام بر سگ سیاه..]

12-15
06:59

Face My Fears

. ۷۰ روز خودم و خودم و بخودم افتخار میکنم بابت پشت سر گذاشتن این چالش بابت‌ تمام قهرو آشتی ها، خندیدن و گریستن ها، شکست ها، زمین خوردن و دوباره ایستادن ها، و دوام‌اوردن... برای همه اینها و همه‌ چیزهای دیگه، که میتونم‌لحظه پایان رو اعلام کنم. ولی آیا پایانی براش وجود داره؟

12-09
03:44

For All Your Dreams

اون مرد. ساده است.. دیگه نیستی.. واین "دیگه نبودن" ات فلج‌کننده ست. دست به هرکاری میزنم تا تو نبودنت ارفاق بگیرم. برای خودم، که غمش و کمرنگ‌تر کنم. که تو غمت برای خودم ارفاق بگیرم. اون مرد. تموم شد. هیچ ارفاقی نیست. نیست. ---------- بقول خودت: To the people who look up at stars & wish..

11-14
05:55

Now You Can Sleep

حالا طفل من،دیگر میتوانی بخوابی. آهسته و آرام تسلیم شوی و برای همیشه بخوابی.

11-11
06:07

Begoo Ke Zendeim

نوشت:محال ممکنه به اوج این موزیک برسم،و خیال برم نداره کنارم نشستی و داریم این قسمتشو همخونی میکنیم.. •••••••••••••••• به من و این کاشانه بگو،بگو که زنده‌ایم. تو به گوشم افسانه بگو،که دل‌فسرده ایم.

11-06
04:09

soldier of fortune

برای وقت هایی که برای مقابله با هجوم افکار،ولوم موزیک رو میبری بالا..

10-29
03:16

3801

برای تمام روزهای پر رنج،که راهی جز ادامه دادن نداشتی. برای تمام روز هایی که ترسیدی،لرزیدی،اما نَگِریستی. زمین خوردی،ایستادی ،به راهت ادامه دادی. برای روزهایی که از طوفان گذشتی،تنها.

10-26
02:26

nyfes

تا یادم بماند حس غمنگیزِ بی دلیلِ برگشت به خانه را..جاده را.. شب را.. خستگی را..خواب را..تورا..تورا..تورا..

10-22
05:13

Mercy

این لیست را باز میگذارد ،به احترام تمام چیزهایی معنی او در آنها خلاصه میشود.برای‌تمام چیزهایی که هویتش هستند.برای تمام چیزهایی که فکر کردن بهشان،کیلومترها آنطرف تر، دلش را میلرزانند و به لحظاتش رنگ احساسات میزندند. ۸/۷

10-18
05:23

ꪑꪖ𝘳ꪗꪖꪑ

Very good✨

10-05 Reply

Le Gh

کجایی ، دقیقا کجایی :(

08-13 Reply

Le Gh

نمیشه به راحتی از اون دنیای دروغین بیرون اومد... خیلی سخته.

08-13 Reply

Homiii

قشنگه خیلی🫧

03-25 Reply

ᴍᴇʏsᴀᴍ

خوش اومدی 👍🏻

03-13 Reply

03-13

09-29

07-25

06-24

06-15

05-16

04-30

04-27

04-21

04-21

04-20

04-13

04-13

03-12

02-20

Recommend Channels