اپیزود بیست و یکم - یک قدم نزدیکتر به خانه
Description
داستان تک اپیزودی مارال
حامی مالی این اپیزود: ادوایزد
وبسایت: http://adwised.com/
اینستاگرام: https://www.instagram.com/adwised.official/
اینستاگرام طراح دیجیتال خانم تکتم نوروزی: https://instagram.com/toktam_norouzi
دونیت به پادکست آن در سایت حامی باش: https://hamibash.com/onpodcast
حمایت از خارج از کشور: https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
اینستاگرام: https://Instagram.com/_u/thisisonpodcast
توییتر: https://twitter.com/thisisonpodcast
موزیکها در اسپاتیفای:
https://open.spotify.com/playlist/3FtqqqJN6ELI0fx1sSUTHj?si=85af7249fc084583
موزیکهای این اپیزود:
Joep Beving - Ala
Warren Ellis - Les Proies
Joep Beving - Morpheus' dream
Nessi Gomes - Long way home (Live)
Max Ritcher - Path 17
Asaf Avidan - Between these hands
Mario Batkovic - Restrictus
Hossein Alizadeh - Ba Pir III
Adam Hurst - Hidden Door
PayPal (حمایت از خارج از کشور): https://www.paypal.com/paypalme/mersenarabzadeh
Buy me a coffee (حمایت از خارج از کشور): https://www.buymeacoffee.com/onpodcast
سایت حامی باش (حمایت از داخل کشور): https://hamibash.com/onpodcast
اینستاگرام: https://Instagram.com/_u/thisisonpodcast
توییتر: https://twitter.com/thisisonpodcast
ِYouTube Channel: https://youtube.com/c/mersenlog

























تنها چیز خوب پاکدست صدای مرسن هست داستانش مثل این میمونه که تو شهربازی گم شدی یا تو استخر غرق شدی ولی دورت پر آدم هست این خانم تو جاده آی که ماشین رد میشده احساس ترس کرده من تو سن ۱۷ سالگی تنها تو تهران کار میکردم خانوادم دور بودن دنبال کار بودم و شب ها پیش معتاد کارتون خواب ها ها میخوابیدم
مواجهه با مرگ، به خصوص برای کسی که اختلال خود بیمار انگاری داره، بیماریی که از ترس از مرگ نشأت میگیره، قطعا واقعی و دردناکه. ممنون از روایت
از تک تک کلمه ها میشه حجم لوس بودن و پیک می بودن این شخص را فهمید
چرا حس میکنم به وقت و گوشم توهین کردم :)) خیلی منتظر موندم برای هر اتفاق و حرفی که بتونه یه محتوای قابل قبولی داشته باشه. ناامید شدم.
خسته مباشید اما اصل داستان خیلی ضعیف بود !
این اپیزود هم خیلی ضعیف بود
ممنون از محبت و کارهای خوبت. ولی این داستان به حدی ضعیف بود که نمیشد رویش وقت گذاشت. انگار یک بچه ای لوس و گدای توجه در کالبد بزرگسال انجا بود.
مرسن عزیز با اینکه واقعاً به کارهات علاقه دارم ولی داستان خوبی نبود.زیادی لوس و بچگانه و اعصاب خورد کن بود مخصوصاً جاهایی که هی یاد چیزهای بی ربط و بیمزه میوفتاد که اصلاً ربطی به ماجرا نداشت.شاید برای بچه ها یا واسه خوندن تو کیهان بچه ها مناسب باشه.واسه ماها که عادت به شنیدن روایت های عمیق و سنگین ازت داریم تجربه خوبی نبود.
یه خرده هندی بود بیابون کجا اتوبان قزوین زنجان، فکر کنم خیلی دوستمون تجربه رانندگی در شرایط جوّی مختلف رو نداشته، من با دوستم عیناً همین شرایط رو در برف سال ۸۶ بود اگر اشتباه نکنم در همون اتوبان در نیمه های شب تجربه کردم، با سرعت ۵ کیلومتر در ساعت حرکت می کردیم و ماشین بارها در اثر لیز خوردن برعکس می شد در کل اتوبان تا جائی که چشم کار می کرد ماشینی نبود و مشخص بود اتوبان رو بسته بودند، سگ ها ماشین رو احاطه کرده بودند و پارس می کردند خیلی هیجان انگیز و جالب بود و با تمام سختی هاش ولی به سلامت رسیدیم فرداش دیدیم با نفربر ارتش مردم گرفتار در برف رو نجات می دادند.
راوی همون راویه، پادکست همون پادکسته، همهچیز همونه، اما این بدترین اپیزود این مجموعهست. اولاً که اصلا ربط اون بیماری چی بود به داستان دقیقا؟ طولانی کردن اپیزود؟ دوماً درسته ممکنه برخی داستانهای ایرانی جذاب باشن، اما ربطی نداره دیگه تمام مزخرفات ایرانی رو از این به بعد پادکست کنین، حیف نیست واقعاً اون همه زحمت و جذابیت اپیزودهای دیگه رو همینطوری الکی به باد بدین؟ برگردین به همون داستانهای درجه یک خارجی که قبلاً جمع میکردین، چی بود این اصلا؟ برداشتم رو زیر این کامنت مینویسم:
درود. این اپیزود و بعدی (زادهی مهاجرت) رو نمیتونم دانلود کنم و گوش بدم. لطفن بررسی کنید. ممنون
فریبا هرجا هستی خیلی خری خیلی زنگ زدی ب کراشت وسط مرگ آنقدری ک تو این اپیزود من خریت شنیدم تو عمرم نشنیدم میدونین چرا فهمیدم اسمش فریباس چون بیشترین دونیت و کرده و حتما و حتما برخاطر این دونیتش اینجا داستانشو ما شنیدیم
این خانم مارال واقعا یه ذره هوش هم داشت؟! تو اون وضعیت با شارژ کم به جای کمک گرفتن و لوکیشن دادن و به تلفن های امدادی زنگ زدن به دوستاش زنگ میزنه و داره وصیت میکنه؟ تازه تو اون هوا تنهایی به جاده زدنشو کار ندارم. این اپیزود داستان تاثیر گذاری نداشت.
مرگ رو جلو چشمام دیدم و لمسش کردم و ترسش رو حس کردم با شنیدن این پادکست😢😢
______ 0 _____ 😞😞😞😞😞
بنظرم این دختر با توجه به شرایط روحی که از قبل داشت و بیمار بود وقتی تو این شرایط قرار گرفت سریع خواست خودش رو در معرض مرگی که منتظرش بود قرار بده و جلب توجه دیگران رو حتی با رویای بعد از مرگ ثبت کنه برای خودش.
ملت نظرایی دادن که ادم میخونه مات و انگشت به دماغ میمونه واقعا😲 در حالی که عده خیلی زیادی از همین ادمها که این نظرات رو میدن توی زندگی واقعی یه داستان کوچیک که برای خودشون اتفاق افتاده رو انقدری پر و بال میدن که خودشونو سوپرمن به نمایش میذارن در حالی که دو ساعت دنیا به وفق مرادش نباشه حس پوچی، بیهوده بودن بهشون دست میده حتی خودکشی😐😐 بعد اومده نظر میده داستان در حد نبود🤣🤣🤣 سپاسگرازم از ایشان🤣🤣
خیلی شرایط سختی بوده ها بنده خدا اون بیماری رو هم داشته که دیگه تشدید شده براش
🌹
با احترام، اپیزود و داستان فوق العاده ضعیفی بود. داستان اصلا ظرفیت پرداخته شدن بهش رو نداشت.