اپیزود دهم: امپراطور هیروهیتو؛ وقتی خدا باید عقبنشینی کند
Update: 2025-05-26
80
Description
گاهی یه تصمیم، خیلی دیر گرفته میشه...
و تا آخر عمر، فقط صدای انفجار توی سرت میپیچه.
گاهی برای نجات مردم، باید از جایگاهی پایین بیای که یه عمر پرستیدنت.
اما بعدش...
تا همیشه با این سؤال زندگی میکنی:
اگه زودتر...
فقط چند روز زودتر...
این اپیزود، قصهی یه پادشاهه.
نه افسانهای. یه پادشاه واقعی.
تو این اپیزود، از هیروهیتو می گم.
ولی نه مثل کتابهای تاریخ.
مثل لحظهای که میپرسی:
"اگه من جای اون بودم... چیکار میکردم؟"
امیدوارم لذت ببرید
دوست دار شما،
پوریا
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
سلام ارادت این اپیزود رو دوباره گوش کنید چون آقا پوریا در مورد هیروهیتو صحبت نمیکنه😂
چرا فقط ۲ دقیقه اس؟
چه زیبا سخن گفتید از یک اتفاق وحشتناک ، آموزنده و مفید ❤️
عالی بود تشکر🙏🙏❤️
مرسی پوریا جان مثل همیشه عالی
خداقوت پوریا جان ..عالی بود ..اثر خوب اشتباهات خیلی جمله تامل برانگیزی بود ..سعی میکنم یاد بگیرم .
👏💐🙏❤️
سپاس فراوان ازشما
اقا این داستانای مثنوی رو همیشه داشته باشید😍
🌱🙌🏻✨️
سپاس پوریا جان،بعید میدونم توهم خوددرست پنداری دیکتاتورهاومتعصبها بهشون اجازه درک واقعیت و دیدن تبعات تصمیماتشون رو بده و اگر هم در لحظات اخر حیاتشون بفهمند دیگه فایده ای نداره و همیشه مردم بی پناهند هستند که قربانی میشن .امیدوارم همهمون دیکتاتور درونمون رو تا قبل ازینکه خیلی دیر بشه و تا ابد حسرت بخوریم بکشیم
ماهم یه هیروهیتو داریم که معتقده خدا از دهان ایشان با مردم حرف میزنه. دمت گرم⚘⚘
مامانم داشت امروز با همین داستان مولانا نصیحتم میکرد، مثل اینکه لازم هست مداوم اینو با خودم مرور کنم. مثل همیشه 👌🏻🍃🌸🍃
مثل همیشه عالی ... همین که هر اپیزود باعث میشه یه بار دیگه خودم روچک کنم برام بهترین اتفاق ...
پوریا جان نفست گرم. عالی مثل همیشه. یه تیکه هایی از متن تو ادیت تکراری شده بود. اگه کمکی از دستم برمیاد داوطلبم استاد🤍
آقا خیلی خوب بود، کیف کردم ❤👌
آخ که اگه این جام زهر کوفتی رو بعضی ها زودتر کوفت میکردن و بر حماقت خودشون پافشاری نمیکردن ،چه جانها که نجات پیدا نمیکرد. باید به این جمله باور داشته باشیم که تاریخ در مکان ها و زمانهای متفاوت تکرار میشه ......
چقدر خوشحالم اپیزود جدید و میدونم که مثل همیشه عالیه برم نوش گوش کنم