جایگاه خامنهای در نظام جمهوری اسلامی و پیامدهای کشتن او از نگاه کارشناسان بینالمللی
Description
شنبۀ گذشته سیام ماه اوت «یوآو گالانت»، وزیر دفاع پیشین اسرائیل، در یک مصاحبۀ تلویزیونی گفت: اسرائیل باید برای دور تازهای از زد و خورد با ایران آماده شود و مطمئن باشد که این بار رهبر جمهوری اسلامی کشته خواهد شد. به گفتۀ او: اگرچه خامنهای در جنگ دوازده روزه کشته نشد، اما حذف او در دور جدید باید بخشی از برنامه اسرائیل باشد.
دولت اسرائیل که عادت به ترورهای هدفمند دارد، پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در کشتن رهبران و مقامهای بلندپایه که به ظاهر دسترس ناپذیر مینمودند، تردیدی به خود راه نداده است. اما کارشناسانی معتقدند که کشتن رهبر جمهوری اسلامی جهش به سوی ناشناختهها خواهد بود. به گفتۀ آنان، به همین سبب رئیس جمهور آمریکا در جنگ دوازده روزه اجازه نداد ارتش اسرائیل خامنهای را بکشد.
علی خامنهای که از سال ۱۹۸۹ رهبر جمهوری اسلامی است، در زیر ظاهر فروتنانهاش بیشترین قدرت تصمیمگیری را در همۀ عرصههای حیات سیاسی و اجتماعی کشور در اختیار دارد. قدرت او در مقام «ولی فقیه» بر نهادهای گوناگون بهویژه نهاد «شورای نگهبان» استوار است که وظیفهاش بررسی قوانین و اعتبار نامزدهای انتخاباتی به منظور اطمینان از سازگاری آنها با ایدئولوژی اسلامی است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی شرایط خاصی را برای رهبر تعیین کرده که خاستگاه همۀ آنها متنهای دینی است. قوای سه گانۀ مقننه، مُجریه و قضائیه زیر نظر «ولایت مطلقۀ امر و امامت امت» اداره میشوند. وظیفهای که خامنهای در همۀ این سالها به عهده داشته، نگهبانی از ارزشهای اسلامی و انقلابی رژیم بوده است.
علی خامنهای عالیترین مقام تصمیمگیرندۀ کشور و فرمانده کل نیروهای مسلح است. قانون اساسی جمهوری اسلامی به او اجازه میدهد با صدور احکام و با تصمیمگیریهای نهایی در بسیاری از امور کشور مانند اقتصاد، محیط زیست، سیاست خارجی و برنامهریزیهای ملی مداخله کند.
دامنۀ قدرت او کم و بیش به همۀ عرصههای حیات اجتماعی کشور نیز گسترش یافته است. با رهنمودهای او، پلیس امنیت اخلاقی قوانینی سختگیرانه و خشونتآمیز در باب «نجابت»، شیوۀ حضور زنان در فضای عمومی، رفتاراجتماعی مردم و آزادی بیان وضع کرده است. در سال ۱۹۹۷ هنگامی که آیتالله منتظری به رهبری او خرده گرفت، خامنهای او را دستگیر و نزدیک به شش سال در حصر خانگی قرار داد.
همین کار را در سال ۲۰۰۹ با میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز، کرد. به فرمان او نیروهای امنیتی تظاهرات خیابانیِ تابستان آن سال را که در اعتراض به تقلب انتخاباتی به راه افتاد با وحشیگری بیسابقهای سرکوب کردند. از همان سال، جمهوری اسلامی باقیماندۀ اعتبار بینالمللیاش را از دست داد. اما خامنهای عقیده داشت که دادن هرگونه امتیازی به مخالفان، رژیم را ناتوان و آسیبپذیر میکند.
دشمنیِ دیرینۀ او با جهان غرب و اسرائیل ریشه در ایدئولوژی انقلابی او دارد که از همان آغاز جوانیاش در ذهن او جایگیر شده است. او همواره مخالف مذاکره با آمریکا بوده است. بعضی از کارشناسان معتقدند که پشتیبانیِ آمریکاییها از صدام حسین در جنگ ۸ سالۀ ایران و عراق، سرچشمۀ کینۀ شتری خامنهای نسبت به آمریکاست. اما سرچشمۀ اصلی دشمنی او با اسرائیل افکار جوانی او بهویژه آموزشهای خمینی است.
گفته میشود در سال ۲۰۰۵ خامنهای فتوایی صادر کرد که تولید، انباشت و استفاده از سلاحهای هستهای را ممنوع میکرد. اگرچه این فتوا انتشار رسمی نیافت، اما مقامهای جمهوری اسلامی در دیدارهاشان با «آژانس بینالمللی انرژی اتمی» همواره به آن استناد کردهاند. با این حال، به گزارش منابع نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی مانند «پایگاه خبری- تحلیلی فردا»، خامنهای دستیابی به سلاح هستهای را برای مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی که از چنان سلاحهایی برخوردارند، مجاز میداند.
کارشناسان این سیاست دوپهلو را بازتاب «پنهانکاری راهبردیِ» جمهوری اسلامی میدانند. نمیتوان از سویی دم از خویشتنداری اخلاقی زد و از سوی دیگر، برنامۀ هستهای جاه طلبانهای را مخفیانه پیش بُرد. دوگانگی میان لفاظیهای اخلاقی- دینی و حسابگریهای ژئوپلیتیکی ویژگی گفتمان رهبر جمهوری اسلامی در زمینۀ انرژی هستهای است.
بیاعتمادی کشورهای غربی نسبت به جمهوری اسلامی نتیجۀ همۀ این دوگانگیهاست. با این حال، با توجه به جایگاه کلیدی و حساس خامنهای در نظام سیاسی- نظامی جمهوری اسلامی، بیشتر رهبران کشورهای غربی کشتن او را کاری غیرمسئولانه و خطرناک میدانند و معتقدند که ترور او به جنگهای خونین داخلی و هرج و مرج نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه خواهد انجامید. برای مثال، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، چندی پیش در حاشیۀ اجلاس گروه ۷ در کانادا گفت: بزرگترین اشتباه، کوشش برای تغییر رژیم در ایران از راه مداخلۀ نظامی است، زیرا این کار پیامدی جز آشوب و هرج و مرج نخواهد داشت.
به گفتۀ «توماس جونوُ»، استاد دانشگاه اوُتاوا و تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در حال حاضر هیچ آلترناتیو دموکراتیک سازمانیافتهای برای جایگزینی جمهوری اسلامی وجود ندارد. در نتیجه، با از میان بردن خامنهای یکی از سناریوهای نگرانکننده کودتای سپاه پاسداران و گذار از حکومت دینی به یک دیکتاتوری نظامی است.
به گفتۀ خانم نیکول گراجوِسکی، پژوهشگر بنیاد کارنگی، در خلأ قدرت پس از کشته شدن خامنهای، بافت قومی پیچیدۀ ایران نیز میتواند به عامل بیثباتی تبدیل شود. دشمنان ایران همواره در پی بهره برداری از تنوع قومی در ایران بودهاند. بنابراین، سناریوی فردای کشته شدن خامنهای همچنان پیشبینیناپذیر است. با این حال، به نظر میرسد جریانهای تجزیه طلب در ایران از نیروی لازم برای به راه انداختن جنگ داخلی برخوردار نیستند، مگر اینکه قدرتهای خارجی در حمایت از آنها نیروی نظامی وارد ایران کنند.
به نوشتۀ «مرکز سوفان»، که یک مرکز مستقل غیرانتفاعی است و در زمینۀ امنیت جهانی تحقیق و فعالیت میکند، حذف خامنهای میتواند به بیثباتی منطقهای در مقیاسی حتی بزرگتر از آنچه بر اثر سقوط رژیم صدام حسین ایجاد شد، بینجامد. باید دید آیا دولت اسرائیل و در درجۀ نخست، رئیس جمهور آمریکا این ملاحظات را در نظر خواهند گرفت؟
تجربۀ جنگ ۱۲ روزه نشان داد که اکثریت مردم ایران مخالف سرسختِ مداخلۀ نظامی بیگانگان در کشورشان هستند و حاضر نیستند برای رهایی از دست جمهوری اسلامی به پیشواز ارتشهای بیگانه بروند.
😑😑
اگر یک درس از زیستن در خاورمیانه گرفته باشیم همین است که تنها هنر دولتهای غربی تبدیل دیکتاتوری های نهادمند و نسبتا منظم خاورمیانه به Failed state های آشوبزده و ویرانشهری، تجزیه کشورها و شکلدهی گروههای تروریستی در منطقه برای جنگ های ابدیست؛ که تنها نفعش به نظام آپارتایدی میرسد که خودش را ویلایی در جنگل مینامد! اخیرا کتاب ذهن تراژیک اثر رابرت.دی کاپلان را خواندم که از حامیان حمله به عراق بود و به گفته خودش فجایع بعد از این جنگ به او نشان داد که به خاطر این اشتباه با وجدان آسوده نمیمیرد.