خاقانی شروانی از ارکان شعر پارسی
Description
خاقانی شروانی از بزرگترین شاعران قصیده گوی و از ارکان شعر پارسی در قرن ششم خورشیدی (504-577 هـ خ) است، قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه مشهور است
زندگینامه خاقانی شروانی
افضلالدین بدیل بن علی خاقانی شروانی در شهر شَروان (واقع در جمهوری آذربایجان امروزی) زاده شد و پدرش نجیب الدین علی، مردی درودگر بود و خاقانی بارها در اشعار خود به درودگری او اشارت کرده است.
عمویش کافیالدین عمر مردی طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست و پنج سالگی تحت حمایت و تربیت او بود و بارها از حقوق او یادکرده و آن مرد عالم را به نیکی ستوده و نیز چندی از تربیت پسرعموی خود وحیدالدین عثمان برخوردار بوده است،
با آنکه در نزد عمو و عموزاده انواع علوم ادبی و حکمی را فراگرفت، چندی نیز در خدمت ابوالعلاء گنجوی شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان به سر میبرد، کسب فنون شاعری کرده بود.
عنوان شعری او درآغاز حقایقی بود ولی پس از آنکه ابوالعلاء وی را به خدمت خاقان منوچهر معرفی کرد لقب خاقانی بر اونهاد.
بعد از ورود خاقانی شروانی به خدمت منوچهر بن فریدون شروانشاه (منوچهر سوم)، صلتهای گران از آن پادشاه بدو رسید.
پس از مدتی از خدمت شروانشاه ملول شد و علاقمند بود با استادان خراسان دیدار کند و دربارهای مشرق، عراق و خراسان را ببیند و این علاقمندی از اشارات متعدد شاعر مشهود است
لیکن شروانشاه او را رها نمیکرد تا آزادانه از آنجا مهاجرت کند و این محدودیت موجب دلتنگی شاعر بود تا عاقبت سفر به عراق را شروع کرد و تا ری رفت، اما آنجا بیمار شد و در همان حال خبر حملۀ غزان بر خراسان (532 هـ-خ) و حبس سنجر و قتل امام محمدبن یحیی به او رسید و او را از ادامۀ سفر بازداشت و مجبور شد به شروان برگردد
اما چیزی از توقف او در شروان و حضور در مجالس شروانشاه نگذشت که به قصد حج و دیدن عراقین اجازه سفر خواست و در زیارت مکه و مدینه قصائد غرا سرود و در بازگشت با چند تن از رجال بزرگ و از آنجمله با سلطان محمدبن محمود سلجوقی و جمالالدین وزیر اصفهانی (جواد اصفهانی) ملاقات کرد و با معرفی این وزیر، به خدمت مقتفی خلیفۀ عباسی رسید و در همین اوان که ( حدود سال 534 ه.خ ) سرگرم سرودن تحفة العراقین خود بود.
خاقانی شروانی، در ادامه سفر خود به بغداد، کاخ مداین را دید و قصیدۀ غرای خود را دربارۀ آن کاخ مخروب سرود
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
در ورود به اصفهان قصیدۀ مشهورش را در وصف اصفهان و اعتذار از هجوی که مجیرالدین بیلقانی دربارۀ آن شهر سروده و به خاقانی نسبت داده بود، پرداخت و کدورتی را که رجال آن شهر نسبت به خاقانی یافته بودند به صفا مبدل کرد.
نکهت حور است یا هوای صفاهان
جبهت جوز است یا لقای صفاهان
خاقانی دربازگشت به شروان دوباره به دربار شروانشاه پیوست لیکن میان او و شروانشاه به علت نامعلومی، شاید بدگویی درباریان، کدورتی رخ داد چنانکه کار به حبس شاعر انجامید و بعد از مدتی قریب به یک سال به شفاعت عزالدوله نجات یافت.
حبس خاقانی شروانی موجب سرودن چند قصیدۀ حبسیۀ زیبای او شده که در دیوانش ثبت است و او بعد از چندی در حدود سال 552 خورشیدی به سفر حج رفت.
او بعد از بازگشت به شروان در سال 554 ه. خ فرزندش رشیدالدین را که نزدیک بیست سال داشت از دست داد و بعد از آن مصیبت هایی دیگر بر او روی نمود چندانکه میل به عزلت کرد و در اواخر عمر در تبریز به سر برد و سال 577 ه. خ در همان شهر درگذشت و در مقبرةالشعراء محلۀ سرخاب تبریز مدفون شد.
- بیشتر بخوانید: شاعران مشهور آذربایجان
بزرگان و شاعران هم عصر با خاقانی شروانی
خاقانی با چند تن از شاعران دوران خود، روابط دوستی یا دشمنی داشت و از همه آنان قدیمتر ابوالعلاء گنجوی است که استاد خاقانی بود و دخترش را به ازدواج او داده و به دربار شروانشاه برد، اما کارشان به زودی به کینه و هجو کشید
خاقانی شروانی در تحفة العراقين ابیاتی در هجو آن استاد سرود اما پاداش این بی ادبی به استاد را، از شاگرد خود مجیرالدین بیلقانی گرفت و از بد زبانی های او چنانکه باید آزرده شد.
نظامی گنجوی هم از معاصران خاقانی بود که میان آن دو رشته دوستی برقرار بود و چون خاقانی درگذشت نظامی در رثاء او گفت:
همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد
دريغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی
رشیدالدین وطواط شاعر دوران خاقانی هم چندی با استاد دوستی داشته و آندو یکدیگر را ثنا گفته اند.
فلکی شروانی هم از معاصران و یاران خاقانی بود
اثیر اخسیکتی که طریقه خاقانی را بررسی و پی گیری میکرده از منتقدان وی شمرده می شد.
علاوه بر این، خاقانی با عده یی دیگر از شاعران و عالمان زمان روابط نزدیک و مکاتبه داشته و روی هم رفته کمتر شاعری در دوران خود به آن درجه از شهرت رسیده که او رسید.
آثار و اشعار خاقانی شروانی
از آثار خاقانی شروانی علاوه بر دیوان او که شامل قصاید و مقطعات و ترجیعات و غزلها و رباعیات است، مثنوی تحفة العراقین اوست که به نام جمالالدین وزیر اصفهانی (جواد اصفهانی) از وزرای آل زنگی موصل از رجال معروف قرن ششم، سروده است
منظومه تحفه العراقین را خاقانی در شرح نخستین مسافرت خود به مکه و عراقین سروده و در ذکر هر شهر ، بزرگان آنرا نیز معرفی کرده است در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود آورده است.
خاقانی شروانی از جمله بزرگترین شاعران قصیده گوی و از ارکان شعر پارسی است، قوت اندیشه و مهارت او در ترکیب الفاظ و خلق معانی و ابتکار مضامین جدید و پیش گرفتن راههای خاص در توصیف و تشبیه مشهور است
مهارت خاقانی در وصف از بسیاری شاعران قصیده سرا بیشتر است. اوصاف مختلف او مانند وصف آتش، بادیه، صبح، مجالس بزم، بهار، خزان، طلوع آفتاب و امثال آنها در شمار اوصاف شگفتانگیز زبان پارسی است.
ترکیبات او که غالباً با خیالات بدیع همراه و به استعارات و کنایات عجیب آمیخته است، معانی خاصی را که تا عهد او سابقه نداشته مشتمل است مانند اکسیر نفس ناطقه برای «سخن»، دو طفل هندو برای دو مردمک چشم، سه گنج نفس یعنی قوای سه گانه تفکر، تخیل و حافظه، مهد چشم، قصر دماغ و صدها ترکیب نظیر اینها که در هر قصیده و غالباً در هر بیت از ابیات قصیده های او می توان یافت.
خاقانی به خاطر تسلط به اغلب علوم و اطلاعات و افسانه های مختلف دوران خود و قدرت خارق العاده یی که در استفاده از آن اطلاعات در تعاریض کلام داشته، توانسته است مضامین علمی خاصی در شعر ایجاد کند که غالب آنها پیش از او سابقه نداشته است
برای او استفاده از لغات عربی در شعر پارسی محدود به حدی نیست حتی استفاده از آنها برای پارسی زبانان عجیب است، با این حال چیزی که شعر خاقانی را مشکل نشان میدهد این دو علت اخیر یعنی استفاده از افکار و اطلاعات علمی و بکار بردن لغات دشوار نیست، بلکه این دو عامل وقتی با عوامل مختلفی از قبیل رقت فکر و باریک اندیشی او در ابداع مضامین و اختراع ترکیبات تازه و به کار بردن استعارات و کنایات مختلف و متعدد و امثال آنها جمع شود، فهم بعضی از ابیات او را دشوار میکند و با این همه اگر کسی با لهجه و سیاق سخن او خوگیرد از وسعت دایره این اشکالات بسیار کاسته می شود.
این شاعر بزرگ که مانند اکثر استادان عهد خود به روش سنائی در زهد و وعظ نظر داشته و بسیار کوشیده که ازین حیث با او برابری کند و در غالب قصائد حکمی و غزلهای خود از آن استاد پیروی نماید
از افتخارات او یکی آنست که خود را جانشین سنائی می داند و شاید یکی از علل این امر ذوق و علاقه یی باشد که در اواخر عمر به تصوف حاصل کرده و به