مرض حیوان-پیمان اسماعیلی
Description
اپیزود چهارم داستاکو
مرض حیوان-پیمان اسماعیلی
از مجموعهی برف و سمفونی ابری-نشر چشمه
میزبان آرمین محمدپور
با همراهی علی نجارنژاد
طراحی کاور حمیدرضا عسگری
با تشکر از رویا قنواتی،سمر سیاحی و هانیه یزدانی
سایر صفحات داستاکو را از طریق لینک زیر دنبال کنید
https://zil.ink/dastaako
----------
پیمان اسماعیلی متولد تهران و دانشآموختهی مهندسی برق از دانشگاه علم و صنعت است،
وی از همان دوران دانشجویی فعالیت ادبی و ژورنالیستی خود را آغاز و در دههی هشتاد به صورتی جدی و با سبکی نو به نگارش آثار خود پرداخت،از وی تاکنون سه مجموعهی داستان کوتاه به نام های جیبهای بارانیت رو بگرد۱۳۸۴، برف و سمفونی ابری۱۳۸۷ و همین امشب برگردیم ۱۳۹۲ و یک رمان به نام نگهبان ۱۳۹۲ به چاپ رسیده است که در مجموع جوایز متعدد و معتبری را برای وی به ارمغان آورده اند از جمله جایزهی روزی روزگاری،بنیاد گلشیری،جایزهی احمد محمود و...
داستان مرض حیوان از کتاب برف و سمفونی ابری انتخاب شده است.
---------
با تشکر از علی نجارنژاد بابت همراهی در این اپیزود،کانال آناکاویک به آدرس زیر،به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میگردد
https://youtube.com/@anakavikphilosophy?si=R7uvMHV0V4gsobdy
----------
#پادکست #پادکست_داستانی #پادکست_فارسی #داستان #داستان_کوتاه #داستاکو #داستاوا #داستان_فارسی #نشر_چشمه #نشرچشمه #پیمان_اسماعیلی #برف_و_سمفونی_ابری #مرض_حیوان
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ساختار داستان بسیار جالب و حتی در نوع خود بدیع. اما زبان روایت کتابی و پیشا مدرن و بر بافت داستان خوش نمی راند. توضیحات علی جان بسیار جالب و به خصوص اینکه این آدم میخواد شرح بیماری خودش رو و عدم اختیارش رو توضیح بده💐👏
داستان جالبی بود
اول اپیزود فرمودید متولد کردستان هستند که سفر کردند کرمانشاه ولی آخر اپیزود آقای علی فرمودند متولد تهران یا من اشتباه متوجه شدم؟؟؟
عجب داستان عجیب و برای من ترسناکی بود و البته بسیااار گیرا و جذاب من تازه با پادکستون آشنا شدم و تا این اپیزود که دوستش دارم ممنون برای تهیه پادکستی برای داستان و مهمتر اینکه نقد و صحبت هایی که بعدش دوستان درمورد داستان میکنند خیلیی کمک میکنه به درک بیشتر داستان و کلا داستان خوانی خسته نباشین
انتخاب به موقعی بود👌
چقدر عالی و متفاوت بود
داستانی جذاب و نقد و تحلیلی جذاب تر خیلی لذت بردیم 🤌
حفره...حفره...حفره... و موجودی که کفتار نبود و بود... و خونی که مثل آب ولرم بود... و من چرا درد نداشتم... ممنون.جالب بود...انگار وارد یه نقاشی پست مدرن شده باشی ؛در تابلویی آویزان به دیوار و همه چیز به اندازه... " خوب اینجا بنشین؛ تعریف کن؛ داستان تو چیست" همین
چقدر خوب بود، عالی
چقدر حال کردم از انتخابتون برای اولین داستان کوتاه ایرانی مجموعهتون. به راحتی یکی از بهترین داستان کوتاههای ۳۰ سال اخیر ایران.