نگهبان گلها: مروری بر زندگی جبار باغچهبان - باغچهی اطفال و افتتاح مدرسهی کر و لالها
Description
قسمت هشتم: باغچهی اطفال و افتتاح مدرسهی کر و لالها
این پادکست را به تمامی معلمان مبارز ایران تقدیم میکنم.
امیدوارم الهامبخش بسیاری از ما باشد.
و امیدوارم صبوری کنید و تا آخر بشنوید.
بهخصوص ماجرای مدرسهی کر و لالها و مسائلی که جبار باغچهبان با آن روبروست.
به تماشا سوگند،
و به آغاز کلام،
و به پرواز کبوتر از ذهن،
واژهای در قفس است.
در کف دست زمین، گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن، خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظهها را به چراگاه رسالت برید.
و من آنان را به صدای قدم پیک
بشارت دادم.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم،
گفتم:
«چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟»
میشنیدم که به هم میگفتند:
«سِحر میداند، سِحر»
سر هر کوه رسولی دیدند
ابرِ انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانههاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سرشاخهی هوش.
جیبشان را پُر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آينهها آشفتیم.
سهراب سپهری
خدا قوت خیلی عالی بود 👏👏👏 یک روزه همه قسمتاشو گوش دادم از بس قشنگ و شنیدنی بود .