پناه بر روایت
Description
پناه بر روایت
میهمان این اپیزود از پناهگاه مهراوه فردوسی است. مهراوه نویسنده ، روزنامه نگار و سردبیر سابق مجله ناداستان است.
جملات زیر را مهراوه درباره پناهگاهش برایمان نوشته است.
“روایت، یه جور دستگاه ترجمه است.
رنج رو، شور رو، حیرت رو، حتی سکوت رو تبدیل میکنه به چیزی که میشه تاب آوردش.
روایت، یه تمرینه. تمرینِ اختیار، تمرین دیدن، وقتی نمیدونی دقیقاً داری به چی نگاه میکنی.
یه راه نجاته از اون خشم کور، از اون آشوبِ خامی که فقط میسوزونه.
روایت، یه هندسهست، برای اون معادلهی بینظم و قاعدهای که اسمش زندگیه.
خودِ ماییم، وقتی داریم کمکم خودمون سامان میدیم.
یه جور بایگانی شخصیه، علیه فراموشی جمعی.
شکل صمیمی قدرته.
ابزار اتصاله، زمانی که رابطه ممکن نمیشه.
شکل دادن به رنجه؛ وقتی جامعه نمیذاره، زبان منحرف میکنه، و حافظه طاقت نمیاره.
برای همین پناه به روایت؛ چون این دنیا زیادی خشنه برای خام موندن.
و پناه بر روایت نه واسه اینکه حقیقت رو پیدا کنیم، واسه اینکه گم نشیم. فراموش نکنیم و فراموش نشیم.”
اسپانسر این اپیزود برند ماناست.
اینستاگرام مانا
https://www.instagram.com/manamacaron?igsh=ZDgxYTNwbHlnajI=
عوامل اپیزود ۲۳ پناهگاه
میهمان : مهراوه فردوسی
کاری از: شیرین صمدی، پیمان حقانی
تدوین: مهرنوش وصالی، شیرین صمدی
گرافیست : شهرام ملک زاده
ساخت تیزر: شیرین صمدی
انتخاب موزیک و تهیه کننده : پیمان حقانی
با تشکر از : پژمان موسوی، مهناز کلاهدوزان، منیژه عارفی، عباس حقانی ، هوشنگ صمدی،محسن استادعلی و وحید صداقت
برای حمایت مالی از ما می تونین به لینک حامی باش مراجعه کنید.
https://hamibash.com/shirinstyle
#گفتگوی_شیرین #شیرین_صمدی #پیمان_حقانی #پناهگاه #پناه بر #قصه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
خوب نبود
کاغذ دیواری عالی بود البته نوع روایت گویی مهمانم دوست داشتم💚
نصیحت و نگاه بالا به پایین، جذاب نیست واقعا مخصوصا وقتی میهمان اینقدر زیاد و ازین شاخه به اون شاخه صحبت می کنه…
موزیک ها رو کجا میتونیم بشنویم
عالی بود 💯🙏🏻
واقعا عالی و شنیدنی خسته نباشید
من از جنگ و مردن می ترسم نه برای خودم برای بچم و خونوادم که چی میشند این ۱۲ روز بیشترین حس مادری رو تو این ۷ سال و نیمه داشتم انگار قلبم رو یکی تو مشتش گرفته بود و ناتوان ترین بودم که برای نگرانی و اضطراب چشمای قشنگ دخترم هر کاری می کردم از بین نمی رفت
سلام، چه حیف که پادکستی که میتونست عالی پیش بره،رو به افول هست! خیلی غم انگیزه که شاهد غروب این درخشش هستم قوی شروع کردید ولی الان بعد از چند اپیزد دیگه واقعا شده نصیحت و حرف های گذرا! امیدوارم سلامت باشید و در صلح☘️
در این روزی جنگ که کشورمان پناهگاهی نداشت جای یک اپیزود خیلی خالی بود تا به پناهگاه دیگران سرک بکشیم و اندکی در پناهگاه آنها ساکن شویم پاینده و برجا باشید
فرمودید این دوازده روز پناهگاهمون چی بوده و چطور سپری کردیم اما کجا بفرستیم ویسمون رو نگفتید من خیلی به فیلم پیانو پلانسکی نزدیک بودم خیلی
خیلی عالی بودین شیرین و پیمان عزیز 💚
شيرين جون عالي بود
خیلی دوست داشتم🥹
من وقتی ۹ ماهه بودم ران پای چپم میشکنه،چون مامان قمی هیکلی داشتم و دارم خداروشکر و وقتی واسه اولین بار منو میبره بیرون موقع بالارفتن از پله مغازه میوه فروشی پاش میلغزه و من میرم زیر پهلوی و ران پا میشکنه،وقتی میبرنم مطب یه ارتوپد معروف که (الان اسمش یادم نمیاد و باید از مامان یا داییم بپرسم) پامو راست و ریس کنه،وقتی کار تموم میشه از داییم میپرسه بچه شما هست؟(چون بابام همیشه سرکار بود مامانم با برادرش منو میبرن)دائی فریدون ما خیلی آدم ناز و عجیبیه،میگه نه خواهرزاده ام هست،میپرسه که بچه اولشون؟
من داستان روزنامه نگاری و روزنامه زدن پدر شما رو خانم فردوسی تو یه پادکست دیگه شنیدم از زبان خودتون به همراه کلی داستان شیرین دیگه 😍 خیلی عالی بودید همگی ، دمتون گرم
ای جنگ! چه خواهی کرد با ما وقتی دیگر از مرگ نمی ترسیم؟! ...
عالی بود عالی و چقدر مناسب این روزهایمان... سپاس از اینکه تو این روزا حواستون به پناه آدما هست... پناهگاهید🫂🌱❤️
سلام من پادکستی ساختم به اسم خط شکن که در اون صدای فرزندانی رو میشنوید که از والدینشون آسیب دیدن و قرار به ما بگن این آسیب ها روی زندگی بزگسالیشون چه تاثیری گذاشته...خوشحال میشم که بشنویدش خط شکن
روایتهای شما استاد فردوسی قشنگترین پناهگاه بود
گفتگوی قشنگی بود که فقط گفتگو نبود ، چیزی برای فهمیدن و پیش رفتن داشت ❤️