کمانچهی رضا
Description
رادیو ناداستان
فصل سوم : موسیقی
اپیزود ده : کمانچهی رضا
نوشتهی شاهو زندی
صدای افشین هاشمی
|
زندانها ساکناند و ساکت. در زندان همه چیز روی دور کند میگذرد و اصوات و نتها در چاردیواریِ آواهای نخراشیده و ترسخورده گیر میکنند. اما گاهی صدای یک ساز و استیصال آرشهی کمانچهای بر سیم، اندوه صلب زندان را در لحظهای در هم میشکند. در متنی که میشنوید شاهو زندی از همین تناقض زیبای وهم و رؤیا نوشته، از قرابت امیدبخش یک زندانی به یک ساز و سرنوشت آن.
|
عوامل پادکست
سردبیر: مهراوه فردوسی
مدیر تولید: پریچهر باقری
مدیر هنری: مرتضا آکوچکیان
تهیهکننده: آرش صادقبیگی
راوی: شهیندخت نجفزاده
موسیقی: شورا کریمی
ادیت، میکس و انتشار: حمید محمدی
ضبط: استودیو بل
|
فصل سوم رادیو ناداستان با حمایت «کرمانموتور» منتشر میشود. [+سایت | +اینستاگرام]
ناشر: فصلنامه «ناداستان» [+سایت | +اینستاگرام]
|
موزیک متن:
African drums
Kandoo|Ebi
Kavir|Keyhan kalhor
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
خيلي زيبا بود
خوشحالم که با این اپیزود با پادکست آشنا شدم. لذت بردم❤️
ممنونم♥️
قشنگه .🌻🌕
چقدر قشنگ بود...
آخ رضا😢 چقدر تاثیرگذار بود.عالی عالی
خیلی زیبا بود. خیلی عمیق بود. خیلی غم داشت. خداقوت به نویسنده و عوامل ناداستان
خیلی زیبا بود ولی غم سنگینی توش بود که قلب را آزار میده
خیلی زیبا بود❤❤❤❤❤
فوق العاده بود برای من جذاب ترین قسمت ناداستان به حساب میاد 🙏
با اینکه کارهای اقای سید افشین هاشمی رو میپسندم اما این داستان و این صدا ازارم داد و روی هم رفته بهم دیگر ربطی نداشتند.
بسیارزیبا قلم وبیانتان مانا... یادهمه زندانیان وطن گرامی ...
ممنون از قلمتون آقای زندی،ممنون از صدای گیراتون آقای هاشمی،ممنون رضای هنرمند،ممنون از خلق جادوی شب و سکوتو و کویر آقایان کلهر و شجریان و.. ممنون ناداستان عزیز که ظرف غم ما را هم به این زیبایی زیباتر کردید....
باجلاوند ؛ جناب محمدباجلاوند از نوازندگان به نام وبسیارمحبوب قوم لر هست؛ مردی باچهره ای خندان و باصدایی اهورایی وباپنجه ای سحرآمیز. برادرشان کارگاه ساز سازی داردوکمانچه می سازد. خانواده ای هنرمندو اهل دورود استان لرستان. البته قطعا جناب محمدخان باجلاوند همکلاس یا هم خوابگاهی شما نبوده 😊😊😊 سپاس بابت پادکست قشنگتون.🌹🌹🌹
چقدر قشنگ بود، امیدوارم هیچ فردی از چیزی که دوستش داره دور نباشه💚🎈
آدمها دنبال ظرفی هستند که غمشان را تویش بریزند وشکلش دهند❤️🌷
کودکان قبل از حرف زدن، آواز خواندن را یاد میگیرند. قبل از اینکه بتوانند بنویسند، طراحی میکنند. به محض اینکه روی پاهایشان می ایستند رقصیدن را آغاز میکنند. هنر اساسی ترین شکل بروز انسانیت است.
آخ قلبم:( چقدر روایت جذابی بود ممنون🙏🏻
ریش شد دلم ازون همه درد دوری از دیدار از حبس از جدایی از زور و از جبر روزگار و صبر کشنده ی آدمی لازم بود انگار کمی غمی از این جنس . عجب روایتی بود بی اندازه تشکر
چقدر زیبا بود👌👌👌همش میترسیدم کمانچه که اومد مستقیم بزارنش جز اموال زندان و حتی نگذارن بزنه