آنا و خونه تکونی
Description
در ستایشِ خونه تکونی
مسیر که طولانی میشه — مخصوصاً اگه جادهاش خاکی باشه — یه وقتایی لازمه خودتو بتکونی.
یا خودت این کارو میکنی، یا یه رفیق پایه پیدا میشه که کمکت کنه.
عجب اسم بامزهای گذاشتن رو یکی از مهمترین رسمهای عید: خونهتکونی!
کاری ندارم که برای بعضیامون جزو خاطرههای سخت عیده، مخصوصاً وقتی باید دیوارها رو تا سقف دستمال میکشیدیم
ولی تهش، یه حس خوبی داشت، خدا وکیلی.
چی؟
اینکه بالاخره تکوندم—خونم رو… خودم رو.
تا یه چیزایی که لازم نیست، بریزه و بره…
و یه کم جا باز شه، واسه خونهم… واسه خودم.
این قصه رو تو فصل عیدانه براتون خوندم
ممنون از سورنا روغنی، ساسان موسوی، فریده براتی و محسن اعتمادسعید بابت کمک هاشون در ساخت این اپیزود
-------
این قصه خوانشی است از کتاب : آنا کوچولو کمک،
نویسنده کتاب اینگر ساندبری، تصویرگر لاسه ساندبری و مترجم کتاب فروغ جمالی
این کتاب توسط انتشارات پیک ادبیات چاپ شده است
--------
برای آدم بزرگها:
اگر بعد از گوش دادن به هر قصه، دوست داشتید از تجربه تون چیزی باهام درمیون بگذارید،
اگر یاد موزیکی افتادید یا شعری یا ... برام بفرستید.
من پیام هاتون رو جمع میکنم، بعدش جور میکنم و در یک اپیزود با همه به اشتراک میگذارم.
برسه به گوش کوچیکترها:
اگه دوست داشتین بعد از گوش دادن قصه برام پیام صوتی بگذارین و بگید بهم قصه رو دوست داشتین؟.
من پیام هاتون رو با جون دل میشنوم و بعد به گوش بقیه هم میرسونم.
Telegram: @mehdietemadsaeed
Gmail: mahdi.etemadsaeid
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
چقد بچههام خندیدن 😁😁😁😍
موسیقی ها را معرفی کنید آقای اعتماد سعید.
دنیا چه جای قشنگ تری بود اگر از این آنا مهربونا زیاد داشت
آخ جون قصه ی جدیدددد😍