داستان فلوید و بادبادکش
Update: 2024-06-07
123
Description
در رنجِ خودکامگی
«این داستان خوانشی است از کتاب «نجات یک بادبادک»، اثر «الیور جفرز
من ترجمه ای از «نازنین موفق» و «حسام سبحانی طهرانی» رو خوندم.
این کتاب توسط انتشارات میچکا ترجمه و چاپ شده.
برای آدم بزرگها:
اگر بعد از گوش دادن به هر قصه، دوست داشتید از تجربه تون چیزی باهام درمیون بگذارید،
اگر یاد موزیکی افتادید یا شعری یا ... برام بفرستید.
من پیام هاتون رو جمع میکنم، بعدش جور میکنم و در یک اپیزود با همه به اشتراک میگذارم.
برسه به گوش کوچیکترها:
اگه دوست داشتین بعد از گوش دادن قصه برام پیام صوتی بگذارین و بگید بهم قصه رو دوست داشتین؟.
من پیام هاتون رو با جون دل میشنوم و بعد به گوش بقیه هم میرسونم.
// Telegram @Mehdietemadsaeed
//Email Mahdi.etemadsaeid@gmail.com
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
با سپاس فراوان، لطفا اینکه هر قصه برای چه سنی مناسب است رو هم بنویسید
خیلی خوب بود
امروز برای شاید بیستمین بار این داستان رو گوش دادیم. این بار در تاکسی به سمت مهد. داستان از جایی شروع شد که آقای راننده گفت این ماجرا ۲۱ سال پیش تو پارک لاله برای پسر ما اتقاق افتاد و توپ بد مینگتن گیر کرد و برای اون هر دو جفت کفشش رو پرتاب کرد و بالای درخت موندند و اون پسر اون شب پا برهنه به خونه برگشت.
مهدی عزیز چقدر زیبا .
درخشان بود! ولی یکی از سه آتشنشانها پرتاب شد ولی اصابت نکرد!
بامزه و جالب بود😁👍
رها کن...
چه قصه درخشانی ، چه اجرای لذت بخشی ! عمو مهدی بازم قصه میخواییم لطفا
چقدر خوشحال شدم که اینجا و با قصه پیداتون کردم
عالی بود. 😍
منتظر قصه هاي بعدي هستيم🤩
چقدر خوب بود😍
این داستان من رو خیلی غمگین کرد. ممنون که داری برامون قصه میگی مهدی اعتماد سعید عزیز
حال فلوید وقتی از خستگی خوابش برد رو خریدارم 🥰🥰
درجه یکی همیشه تو همه کارها
عالی 💙
چه خوبه که قصه می گی، تو همیشه راهتو پیدا می کنی برای بچه ها. بمونی برای ما و بچه های این خاک.☀️🍃🌻
عمو مهدی، ما امشب با این قصه خوابیدیم. سپهر دلش میخواست یه قصه دیگه هم با صدای عمو مهدی گوش کنه و بعد بخوابه. گفتم فعلا همینه، گفت باشه،پس دوباره همین رو بذار، خیلی دوسش دارم❤️ و دوباره گوش داد.
من به حجم درخت قصه فلوید, قصه فلوید رو دوست داشتم. چه حالم خوبه بعد از شنیدنش.