از عموهایت
Update: 2023-03-12104
Description
" از عموهایت شعر و صدای احمد شاملو "
نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایهی بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانهیی
کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطرِ جنگلها، نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
روشنتر از چشمهای تو
نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهای بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را میگویم
از مرتضا سخن میگویم.
۱۳۳۴
نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایهی بامِ کوچکش
به خاطرِ ترانهیی
کوچکتر از دستهای تو
نه به خاطرِ جنگلها، نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
روشنتر از چشمهای تو
نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسانها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانهی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیاییست
به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من
و لبهای بزرگِ من
بر گونههای بیگناهِ تو
به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی
به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها
به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهای بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست
به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام
به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک بر خاک افتادند
به یاد آر
عموهایت را میگویم
از مرتضا سخن میگویم.
۱۳۳۴
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
به خاطر یقین کوچکت که انسان دنیاییست🌱
👌🌹❤
درود بانوی عزیز ❤️ سپاس از توجه شما به شنوندگان پادکست زیباتون 🙏🙏🌺🌺🌺
" از عموهایت شعر و صدای احمد شاملو " نه به خاطرِ آفتاب، نه به خاطرِ حماسه به خاطرِ سایهی بامِ کوچکش به خاطرِ ترانهیی کوچکتر از دستهای تو نه به خاطرِ جنگلها، نه به خاطرِ دریا به خاطرِ یک برگ به خاطرِ یک قطره روشنتر از چشمهای تو نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر نه به خاطرِ همه انسانها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمناش شاید نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانهی تو به خاطرِ یقینِ کوچکت که انسان دنیاییست به خاطرِ آرزوی یک لحظهی من که پیشِ تو باشم به خاطرِ دستهای کوچکت در دستهای بزرگِ من و لبهای بزرگِ من بر گونههای بیگناهِ تو به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله میکنی به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفتهای به خاطرِ یک لبخند هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی به خاطرِ یک سرود به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شبها تاریکترینِ شبها به خاطرِ عروسکهای تو، نه به خاطرِ انسانهای بزرگ به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطرِ شاهراههای دوردست به خاطرِ ناودان، هنگامی که میبارد به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام به