الف 20 - در انتظار گودو
Update: 2022-01-01
116
Description
در انتظار گودو معروفترین نمایشنامه ساموئل بکت، روایت ابزورد انتظار دو نفر با نامهای استراگون و ولادیمیر است که سالهاست در کنار درختی به انتظار گودو نشستهاند.
☕️ حمایت مالی از پادکست الف:
Hamibash.com/midnightcast
شبکههای اجتماعی:
اینستاگرام | توییتر | تلگرام
روایت: مهدی خدادادی
خلاصه متن: سعیده جهاندیده
تدوین: سینا سعدی
ویرایش مجدد: مهدیس صفری
تهیه نمایشنامه: در انتظار گودو اثر ساموئل بکت (انتشارات بیدگل، علیاکبر علیزاد)
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel
با تشکر فراوان از تلاشهای شما و تیم خوبتون و گله فراوانتر از کم کاری هاتون مارو خیلی وقته در انتظار گودو گذاشتید😉😊❤
در نهایت، در انتظار گودو بیش از آنکه درباره «چه کسی» بودن گودو باشد، درباره «چگونه» بودن انسان در جهانی بیمعناست. انسانهایی که با وجود بیپاسخ ماندن پرسشهای بنیادینشان، همچنان به انتظار ادامه میدهند؛ زیرا شاید در خود انتظار، رگهای از امید یا حتی معنا نهفته باشد. این اثر، همچون آیینهای تیره، وضعیت وجودی انسان معاصر را بازتاب میدهد: در تعلیق، در ابهام، و در انتظار چیزی که شاید هرگز نیاید.
نمایشنامه بهشدت مینیمالیستی است—نه تنها در طراحی صحنه و دیالوگها، بلکه در خود معنای روایت. این مینیمالیسم، خواننده یا تماشاگر را وامیدارد که در خالی بودن فضاها، معنا را خود بسازد. در واقع، بکت بهجای آنکه پاسخی بدهد، پرسشها را عریانتر میکند. از منظر فلسفی، این اثر شدیداً تحت تأثیر اگزیستانسیالیسم و افکار افرادی چون ژان پل سارتر و آلبر کاموست. استراگون و ولادیمیر همچون انسانهای دوران مدرن، در جهانی فاقد مرجعیت نهایی، بهدنبال معنا میگردند، اما تنها چیزی که مییابند، تکرار بیپایان "هیچ"
در خلال دیالوگهای پراکنده و گاه بیمعنا، شخصیتها تلاش میکنند تا معنایی برای زندگی پیدا کنند یا دستکم آن را تحملپذیرتر سازند. آنها بارها به ترک صحنه و رهایی از این وضعیت اشاره میکنند، اما در نهایت بازمیگردند به همان نقطه اول: "بیایید برویم." "نمیتوانیم." تکرار و سکون، بنمایه اساسی این اثر است؛ گویی که چرخهای بیانتها از امید و ناامیدی، عمل و بیعملی، انتظار و ناانتظاری در جریان است.
دو شخصیت اصلی، استراگون و ولادیمیر، در تمام نمایش در حال "انتظار" هستند—انتظاری که نه پایان دارد و نه دلیل روشنی. گودو، شخصیتی که هرگز ظاهر نمیشود، نماد امید، نجات، یا حتی خداوند در خوانشهای دینی است. اما بکت از آشکارسازی معنای قطعی طفره میرود؛ گودو همانقدر که میتواند نجاتدهنده باشد، ممکن است نماینده هیچ باشد—یک وعده پوچ در دل جهانی بیرحم.
۰۱:۱۴:۴۷ تلفظ تون فکر کنم اشتباه بود هیچ دِیِنی گمونم درسته
ایول مونولوگ لاکی دقیقا همون بخش آهنگ بواسیر شاهین نجفیه پروردگار فی فی نفسه...
عالي بود و تشكر از توضيحات خوبتون
دمتون گرم ولی،روایتگریتو نیستم،در واقع ریدی
عالی بود
خیلی خوبین شما دمتون گرم. فقط کاش یه کم بیشتر به تحلیل میپرداختید و غیر از پوچ انگاری به موارد جزئیتر هم اشاره میکردید. مثلا لال بودن برده و کور بودن ارباب و اینکه میگه آدم کور درکی از زمان نداره به نظرم میتونه به وجود همیشگی ظلم و بردهداری با اشکال مختلف در طول تاریخ اشاره داشته باشه. یا اینکه دو تا شخصیت اصلی دائما میخوان از هم جدا بشن ولی باز به آغوش هم پناه میبرن شاید اشارهای به رابطهیِ عشق و نفرت بین نهادهای مذهبی و عامه مردم باشه.
عالی بود مرسی💕
عالی بود لذت بردم دمتو گرم
ای وای... ریدی تو نمایش؛ آب هم قطعه... اوه اوه اوه...
سلام. این کتابها کتابهایی هستن که بشه خلاصه کرد واقعا؟ نویسنده هر جمله رو به دلیلی نوشته.بهتر نیست خلاصه نشه؟ خب اگه قابل خلاصه شدن بود به طوریکه به متن ضربه نمیزد که نویسنده روده درازی نمیکرد. خواهشا خلاصه تکنید
کاش اسم موسیقی هایی که به کار بردید هم بگید
👏👏👏👏