![اپیزود پنجاه و یکم - ساکسیفون - احمد افقهی اپیزود پنجاه و یکم - ساکسیفون - احمد افقهی](https://s3.castbox.fm/63/66/66/db1c78417badd84be8d5f46be3.jpg)
اپیزود پنجاه و یکم - ساکسیفون - احمد افقهی
Update: 2023-07-28
57
Share
Description
در ششم امرداد 1402 خورشیدی، افتخار پیدا کردم تا دوباره در خدمت شما عزیزانم باشم. ممنونم که میشنوید.
In Channel
Description
در ششم امرداد 1402 خورشیدی، افتخار پیدا کردم تا دوباره در خدمت شما عزیزانم باشم. ممنونم که میشنوید.
در تمام جهان کدام نویسنده ، شاعر و هنرمند ، ... با بوی قهوه مست میشود که نویسنده ایرانی مست میشود ؟ خدا هزاران بار لعنت کند سانسور را ! اینابلیس لعین را ! این دل سیاه چشم سوخته بی حیا را !
جناب درخشانی بسیار عالی تمامصحنه های را که آقای افقمی نوشته بودند جنابعالی با خوانش عالی تان نقاشی کردید چه تابلو زیبا و دلانگیز و درخشانی !
[ سالهای دبیرستان قدم زدن در خیابانهای خلوت ] با " تو " هنوز خیال انگیز است! اگر چه بیش از چهل است که باهم زندگی می کنیم .
ممنونم که برامون کتاب میخونین💜
عالی مثل همیشه👌👌👌
وقتی صدای شما رو میشنوم مغزم منبسط و آرووم میشه
بسیار عالی.سپاس🙏🏻
آقای درخشان بدون شک شما یکی از بهترین راوی های دنیا هستین 💚 داستان های بی نظیر آقای افقهی با صدای دلنشین شما بی نظیرتر میشه
دمت گرم رفیق ،دل تنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند.
هرچند کوتاه ولی غمیمت بود برایمان شنیدن این داستان با صدای دلنشین شما. به امید روزهای بهتر
عالی ،و گوش نواز،سپاس از شما
سپاس ازشما عالی بود❤️❤️❤️❤️❤️
چقدر این روایت دلنشین بود، چه داستانی، به به👌👌 پیروز و بهروز باشید بهنام درخشان عزیز و بزرگوار
چه باید گفت در برابر این حجم از روایتگری زیبا و استادانه؛؛؛ به قول عباس معروفی:«معدودند انسان هابی که نمیتوانند و بلد نیستند خالق شاهکار نباشند،،،چون از روز نخست برای خلق شاهکار متولد شده اند»
مثل همیشه عالی 💚💚💜💜
بهنام عزیز رفیق جان، خداوند به زندگیت زیبایی و آرامش فراوون بده
فوق العاده زیبا بود مثل همیشه،،،کاش میدونستیددچقدر با دیدن اعلان اپیزود جدید رادیو داستان دلمون شاد میشه
محتشم کاشانی هرچند چو فانوس به دل پرده کشیدم پوشیده نشد سوز درون از تو چه پنهان.........
امروز دیرتر از خونه راه افتادم، با فکر به مشغلههای روزمره و موشی که توی گاراژ، جایی قایم شده و کاش به تلهای که خریدم بیوفتد. سوار شدم و دیدم اپیزود جدید منتشر کردی، ضبط شروع کرد به خواندن... الان که این را مینویسم رسیدم به مقصد، با آرامشی خاص، بدون دغدغه، کولر ماشین روشن است و فارغ از هیاهوی بیرون، تایپ میکنم: ممنون بهنام جان، روزم را ساختی، متشکرم جناب افقهی از آرامشی که از شنیدن داستانت گرفتم.