توصیه ایران به طالبان؛ زنان تحصیل نکنند مردم اعتراض میکنند
Update: 2025-12-10
Description
ایران به طالبان توصیه کرده اجازه تحصیل زنان را بدهد در غیر این صورت، مردم ممکن به ستوه آمده و اعتراض خواهند کرد. کارشناسان اما میگویند هر دو حکومت در محدودکردن مشارکت زنان در جامعه و ساختار قدرت "نظرات مشابهی" دارند.ندا محمد ندیم، وزیر تحصیلات حکومت طالبان در سفر به ایران بابت ممنوعیت آموزش دختران در افغانستان با انتقاد روبرو شده است.
به گزارش ایلنا، حسین سیماییصراف، وزیر علوم ایران، در دیدار با او از ممنوعیت تحصیل دانشگاهی زنان در افغانستان انتقاد کرد و گفت: «دختران و پسران در دانشگاههای ما کنار یکدیگر تحصیل میکنند. نیمی از جامعه ما زناناند؛ مگر میشود نیمی از مردم را حذف کرد؟»
وزیر علوم ایران به همتای افغان خود گفت: «ممکن است روزی مردم اعتراض کنند و اگر مطلق رفتار کنید، مردم به ستوه میآیند».
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچهوله
کارشناسان امور زنان میگویند، سرکوب زنان در هر دو نظام به شکل نهادینه ادامه دارد، هرچند شدت و گستره آن در افغانستان بسیار خشنتر و آشکارتر است.
در جمهوری اسلامی نیز زنان نقشی حاشیهای در سیاستگذاری کلان کشور دارند؛ از ۲۹۰ نماینده مجلس تنها ۱۴ نفر زن هستند و زنان از آغاز انقلاب تا امروز با پیامدهای قانونی و اجتماعی سختگیرانه درباره پوشش و حجاب اجباری روبهرو بودهاند.
مقابله زنان ایران با ممنوعیت تحصیلی در برخی رشتهها
سعید پیوندی، جامعهشناس و کارشناس آموزش، معتقد است که شرایط دو کشور قابل مقایسه نیست. او میگوید: «سنت آموزش عالی در ایران مانع آن شده که سیاستهای محدودکننده مدنظر برخی مسئولان از جمله پردهکشی و تفکیک سختگیرانه جنسیتی موفق شود. نیروی اجتماعی زنان از سال ۵۷ مانع چنین روندهایی بوده است.»
پیوندی میافزاید، ایران در زمینه آموزش عالی برای دختران "کشور نمونه" نیست، اما رشد حضور زنان در دانشگاهها نتیجه پویایی جامعه و مقاومت آنان بوده است. سهم دختران دانشجو از حدود ۲۸ درصد پیش از انقلاب به بیش از ۵۰ درصد رسیده، اما همچنان محدودیتهایی مانند سهمیهبندی برخی رشتهها و تبعیضهای جنسیتی وجود دارد.
او تاکید میکند که دختران علاوه بر محدودیتهای آموزشی، با کنترل پوشش نیز مواجهاند؛ مسئلهای که بخشی از سیاست رسمی حکومت است.
"جمهوری اسلامی نمیتواند به دیگران درس دهد"
ایران در حالی باز کردن "فضای آموزشی برای زنان" را به طالبان توصیه میکند که زنان ایرانی خود با مشکلات اشتغالزایی مواجه هستند و بازار کار به روی زنان بسته است.
سعید پیوندی میگوید، دو سوم فارغالتحصیلان زن در ایران وارد بازار کار نمیشوند، زیرا ساختارهای اقتصادی و حقوقی "مردانه" هستند، بنابراین بازار کار ایران عملا تکجنسیتی است و زنان با سد بزرگی برای اشتغال روبهرو میشوند.
این جامعهشناس معتقد است، این محدودیتها موجب بحران اجتماعی و مهاجرت گسترده زنان تحصیلکرده شده است؛ پدیدهای که طی سالهای اخیر تشدید شده است.
او به "پدیده نوظهور" مهاجرت گسترده دختران فارغالتحصیل ایرانی اشاره میکند؛ پدیدهای که بهدلیل بسته بودن بازار کار و محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در مسیر پیشرفت آنان شکل گرفته است.
به گفته این جامعهشناس، افزایش مهاجرت زنان مستقیما ناشی از همین محدودیتهاست و از این رو جمهوری اسلامی در این حوزه در موقعیتی نیست که بتواند به کشور دیگری توصیه یا درس بدهد.
هدف مشترک جمهوری اسلامی و طالبان؛ کنترل زنان
کارشناسان میگویند، هر دو حکومت بر اساس قرائتی سنتی از دین، کنترل زنان را هدف قرار دادهاند و تفاوت اصلی در شدت اعمال این کنترل است؛ در افغانستان به شکلی بسیار خشن و آشکار و در ایران در قالب قوانین و سازوکارهای رسمی.
جنبش "زن، زندگی، آزادی" نشان داد که این کنترل در ایران با مقاومت گسترده زنان و مردان مواجه شده است و جامعه دیگر با سیاستهای محدودکننده همراه نیست.
به گفته سعید پیوندی، اگر وزیر علوم ایران واقعا به توصیههای خود به طالبان باور دارد، ابتدا باید همین سیاستها را در داخل ایران تغییر دهد و به خواستههای جامعه بهویژه زنان توجه کند؛ امری که تاکنون عملی نشده و جمهوری اسلامی را در جایگاهی قرار نمیدهد که بتواند به دیگر کشورها "درس" بدهد.
"حکومتهای زنستیز درد مشترک زنان ایران و افغانستان"
آزاده کیان، پژوهشگر مسائل زنان، مقایسه وضعیت زنان افغانستان تحت سلطه طالبان را با زنان جمهوری اسلامی اشتباه میداند، به خاطر این که در ایران دختران میتوانند تحصیل کنند و علیرغم اینکه از ابتدای انقلاب تا ۱۹۹۳ حضور زنان در دهها رشته دانشگاهی، مثل حقوق و برخی رشتههای مربوط به پزشکی ممنوع بود ولی زنان با استقامت خود حکومت را مجبور به پذیرش زنان در دانشگاه کردند.
با این حال آزاده کیان تاکید میکند که زنان ایران و افغانستان درد مشترکی دارند و هر دو از سوی حکومتهای پدرسالار سرکوب میشوند و اساس این حکومتها بر نابرابری جنسیتی بنا شده است.
به گفته کیان، اکنون نیمی از دانشجویان در ایران دختر هستند، اما وقتی وارد بازار کار میشوند با انواع و اقسام تضییقات مواجه میشوند؛ زیرا قانون مدنی موجود در ایران، مرد را رئیس خانواده تلقی میکند. در اقتصاد دولتی و نیمهدولتی نیز بیشتر مردان استخدام میشوند و در گفتمان رسمی حکومت، زن عمدتا در نقش مادر و همسر تعریف میشود.
این جامعهشناس میگوید، در ایران زنانی وجود دارند که دارای مدرک لیسانس یا فوقلیسانس هستند، اما ناچارند دستفروشی کنند یا در منزل به کار مشغول شوند.
به گفته کیان، زنان ایرانی و افغانستانی درد مشترکی دارند و هر دو از سوی حکومتهای زنستیز خود سرکوب میشوند. با این حال، زنان ایران طی ۴۷ سال گذشته استقامت بیشتری نشان داده، مبارزه کرده و بسیاری از حقوق خود را به دست آوردهاند.
کیان توضیح میدهد که پس از جنبش زن، زندگی، آزادی، شمار قابلتوجهی از مردان در ایران به صف حامیان زنان پیوستهاند.
او با اشاره به افغانستان و قیاس آن با وضعیت ایران میگوید، در آن کشور، زمانی که زنان برای مطالبه حق تحصیل یا کار به خیابان میآیند، هیچ مردی از جمله شوهر، پسر یا دیگر اعضای خانواده از آنان حمایت نمیکند، در حالی که در ایران مردان همراه و همصدا با زنان هستند.
بیش از چهار دهه است که "نابرابری مرد و زن در قوانین مدنی" جمهوری اسلامی تثبیت شده و زنان در سیاستگذاری کلان کشور نقشی ایفا نمیکنند؛ برای مثال مجلس کنونی از ۲۹۰ نماینده تنها ۱۴ نفر نماینده زن دارد با این شرایط چگونه میتوان از "دستاوردهای گسترده مبارزات زنان" ایرانی سخن گفت؟
آزاده کیان، پژوهشگر مسائل زنان در پاسخ به این پرسش دویچه وله فارسی میگوید، نباید وضعیت زنان را صرفا با تعدادشان در نهادهای رسمی سنجید؛ قدرت واقعی از کف جامعه و خانوادهها شکل میگیرد و تجربه زنان ایرانی نشان داده است که تغییر از پایین و از درون خانوادهها باید آغاز شود.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
کیان تاکید میکند، تجربه تاریخی مبارزات زنان نشان میدهد که زنان افغانستان نیز باید از درون خانوادهها، یعنی از همسران، پسران و پدران آغاز کنند و مبارزات خود را به سطحی برسانند که به یک حرکت جمعی تبدیل شود. او میگوید، مردم باید به این آگاهی برسند که آزادی مردان بدون آزادی زنان امکانپذیر نیست.

به گزارش ایلنا، حسین سیماییصراف، وزیر علوم ایران، در دیدار با او از ممنوعیت تحصیل دانشگاهی زنان در افغانستان انتقاد کرد و گفت: «دختران و پسران در دانشگاههای ما کنار یکدیگر تحصیل میکنند. نیمی از جامعه ما زناناند؛ مگر میشود نیمی از مردم را حذف کرد؟»
وزیر علوم ایران به همتای افغان خود گفت: «ممکن است روزی مردم اعتراض کنند و اگر مطلق رفتار کنید، مردم به ستوه میآیند».
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچهوله
کارشناسان امور زنان میگویند، سرکوب زنان در هر دو نظام به شکل نهادینه ادامه دارد، هرچند شدت و گستره آن در افغانستان بسیار خشنتر و آشکارتر است.
در جمهوری اسلامی نیز زنان نقشی حاشیهای در سیاستگذاری کلان کشور دارند؛ از ۲۹۰ نماینده مجلس تنها ۱۴ نفر زن هستند و زنان از آغاز انقلاب تا امروز با پیامدهای قانونی و اجتماعی سختگیرانه درباره پوشش و حجاب اجباری روبهرو بودهاند.
مقابله زنان ایران با ممنوعیت تحصیلی در برخی رشتهها
سعید پیوندی، جامعهشناس و کارشناس آموزش، معتقد است که شرایط دو کشور قابل مقایسه نیست. او میگوید: «سنت آموزش عالی در ایران مانع آن شده که سیاستهای محدودکننده مدنظر برخی مسئولان از جمله پردهکشی و تفکیک سختگیرانه جنسیتی موفق شود. نیروی اجتماعی زنان از سال ۵۷ مانع چنین روندهایی بوده است.»
پیوندی میافزاید، ایران در زمینه آموزش عالی برای دختران "کشور نمونه" نیست، اما رشد حضور زنان در دانشگاهها نتیجه پویایی جامعه و مقاومت آنان بوده است. سهم دختران دانشجو از حدود ۲۸ درصد پیش از انقلاب به بیش از ۵۰ درصد رسیده، اما همچنان محدودیتهایی مانند سهمیهبندی برخی رشتهها و تبعیضهای جنسیتی وجود دارد.
او تاکید میکند که دختران علاوه بر محدودیتهای آموزشی، با کنترل پوشش نیز مواجهاند؛ مسئلهای که بخشی از سیاست رسمی حکومت است.
"جمهوری اسلامی نمیتواند به دیگران درس دهد"
ایران در حالی باز کردن "فضای آموزشی برای زنان" را به طالبان توصیه میکند که زنان ایرانی خود با مشکلات اشتغالزایی مواجه هستند و بازار کار به روی زنان بسته است.
سعید پیوندی میگوید، دو سوم فارغالتحصیلان زن در ایران وارد بازار کار نمیشوند، زیرا ساختارهای اقتصادی و حقوقی "مردانه" هستند، بنابراین بازار کار ایران عملا تکجنسیتی است و زنان با سد بزرگی برای اشتغال روبهرو میشوند.
این جامعهشناس معتقد است، این محدودیتها موجب بحران اجتماعی و مهاجرت گسترده زنان تحصیلکرده شده است؛ پدیدهای که طی سالهای اخیر تشدید شده است.
او به "پدیده نوظهور" مهاجرت گسترده دختران فارغالتحصیل ایرانی اشاره میکند؛ پدیدهای که بهدلیل بسته بودن بازار کار و محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در مسیر پیشرفت آنان شکل گرفته است.
به گفته این جامعهشناس، افزایش مهاجرت زنان مستقیما ناشی از همین محدودیتهاست و از این رو جمهوری اسلامی در این حوزه در موقعیتی نیست که بتواند به کشور دیگری توصیه یا درس بدهد.
هدف مشترک جمهوری اسلامی و طالبان؛ کنترل زنان
کارشناسان میگویند، هر دو حکومت بر اساس قرائتی سنتی از دین، کنترل زنان را هدف قرار دادهاند و تفاوت اصلی در شدت اعمال این کنترل است؛ در افغانستان به شکلی بسیار خشن و آشکار و در ایران در قالب قوانین و سازوکارهای رسمی.
جنبش "زن، زندگی، آزادی" نشان داد که این کنترل در ایران با مقاومت گسترده زنان و مردان مواجه شده است و جامعه دیگر با سیاستهای محدودکننده همراه نیست.
به گفته سعید پیوندی، اگر وزیر علوم ایران واقعا به توصیههای خود به طالبان باور دارد، ابتدا باید همین سیاستها را در داخل ایران تغییر دهد و به خواستههای جامعه بهویژه زنان توجه کند؛ امری که تاکنون عملی نشده و جمهوری اسلامی را در جایگاهی قرار نمیدهد که بتواند به دیگر کشورها "درس" بدهد.
"حکومتهای زنستیز درد مشترک زنان ایران و افغانستان"
آزاده کیان، پژوهشگر مسائل زنان، مقایسه وضعیت زنان افغانستان تحت سلطه طالبان را با زنان جمهوری اسلامی اشتباه میداند، به خاطر این که در ایران دختران میتوانند تحصیل کنند و علیرغم اینکه از ابتدای انقلاب تا ۱۹۹۳ حضور زنان در دهها رشته دانشگاهی، مثل حقوق و برخی رشتههای مربوط به پزشکی ممنوع بود ولی زنان با استقامت خود حکومت را مجبور به پذیرش زنان در دانشگاه کردند.
با این حال آزاده کیان تاکید میکند که زنان ایران و افغانستان درد مشترکی دارند و هر دو از سوی حکومتهای پدرسالار سرکوب میشوند و اساس این حکومتها بر نابرابری جنسیتی بنا شده است.
به گفته کیان، اکنون نیمی از دانشجویان در ایران دختر هستند، اما وقتی وارد بازار کار میشوند با انواع و اقسام تضییقات مواجه میشوند؛ زیرا قانون مدنی موجود در ایران، مرد را رئیس خانواده تلقی میکند. در اقتصاد دولتی و نیمهدولتی نیز بیشتر مردان استخدام میشوند و در گفتمان رسمی حکومت، زن عمدتا در نقش مادر و همسر تعریف میشود.
این جامعهشناس میگوید، در ایران زنانی وجود دارند که دارای مدرک لیسانس یا فوقلیسانس هستند، اما ناچارند دستفروشی کنند یا در منزل به کار مشغول شوند.
به گفته کیان، زنان ایرانی و افغانستانی درد مشترکی دارند و هر دو از سوی حکومتهای زنستیز خود سرکوب میشوند. با این حال، زنان ایران طی ۴۷ سال گذشته استقامت بیشتری نشان داده، مبارزه کرده و بسیاری از حقوق خود را به دست آوردهاند.
کیان توضیح میدهد که پس از جنبش زن، زندگی، آزادی، شمار قابلتوجهی از مردان در ایران به صف حامیان زنان پیوستهاند.
او با اشاره به افغانستان و قیاس آن با وضعیت ایران میگوید، در آن کشور، زمانی که زنان برای مطالبه حق تحصیل یا کار به خیابان میآیند، هیچ مردی از جمله شوهر، پسر یا دیگر اعضای خانواده از آنان حمایت نمیکند، در حالی که در ایران مردان همراه و همصدا با زنان هستند.
بیش از چهار دهه است که "نابرابری مرد و زن در قوانین مدنی" جمهوری اسلامی تثبیت شده و زنان در سیاستگذاری کلان کشور نقشی ایفا نمیکنند؛ برای مثال مجلس کنونی از ۲۹۰ نماینده تنها ۱۴ نفر نماینده زن دارد با این شرایط چگونه میتوان از "دستاوردهای گسترده مبارزات زنان" ایرانی سخن گفت؟
آزاده کیان، پژوهشگر مسائل زنان در پاسخ به این پرسش دویچه وله فارسی میگوید، نباید وضعیت زنان را صرفا با تعدادشان در نهادهای رسمی سنجید؛ قدرت واقعی از کف جامعه و خانوادهها شکل میگیرد و تجربه زنان ایرانی نشان داده است که تغییر از پایین و از درون خانوادهها باید آغاز شود.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
کیان تاکید میکند، تجربه تاریخی مبارزات زنان نشان میدهد که زنان افغانستان نیز باید از درون خانوادهها، یعنی از همسران، پسران و پدران آغاز کنند و مبارزات خود را به سطحی برسانند که به یک حرکت جمعی تبدیل شود. او میگوید، مردم باید به این آگاهی برسند که آزادی مردان بدون آزادی زنان امکانپذیر نیست.
Comments
In Channel




