Discoverدویچه وله فارسی | همه گزارش‌هاجستارگر ريشه شرارت؛ چرا بايد هنوز هانا آرنت بخوانيم؟
جستارگر ريشه شرارت؛ چرا بايد هنوز هانا آرنت بخوانيم؟

جستارگر ريشه شرارت؛ چرا بايد هنوز هانا آرنت بخوانيم؟

Update: 2025-12-04
Share

Description

امروز ۵۰ سال از درگذشت فيلسوفی می‌گذرد كه ديدگاه‌هايش درباره آزادی، انقلاب، خشونت، شرارت انسانی و عشق، نه تنها همچنان به روز كه آموزنده‌اند.در گرماگرم سال دوم پس از انقلاب ۵۷ استاد فلسفه دانشگاه تهران، عزت‌الله فولادوند كتاب كوچكی از هانا آرنت Hannah Arendt را با عنوان "خشونت" به فارسی برگرداند كه ناشناخته ماند. دو سال پس از آن آقای فولادوند كتاب "انقلاب" آرنت را به فارسی برگرداند تا مگر تلويحا به خشونت و شكست انقلاب در ايران توجه داده باشد. سال‌ها گذشت تا فرهيختگان ايران به هانا آرنت توجه كنند و چرايی خشونت و شكست انقلاب را دريابند.

هانا آرنت در پاسخ چندين پرسش كه چرا فلسفه خواند، نوشت و انديشيد می‌گفت: «چون می‌خواستم بفهمم. بايد می‌فهميدم. بايد اين جهانِ پيوسته دگرگون را درمی‌يافتم. دريافتن پايان‌ناپذير است، انسان بودن و با جهان در آشتی زيستن است. با زادن می‌آغازد و با مرگ پايان می‌يابد.»

انديشه فلسفی او برخواسته از زندگی، رودررويی‌ها و زمانه پرفراز و نشيب او بود.

زندگينامه

در ليندِن هانوفِر در شمال آلمان زاده شد. پدرش مهندس و مادرش كنشگر اجتماعی بود.

سه ساله بود كه به همراه خانواده به زادگاه فيلسوف بلندآوازه امانوئل كانت در شرق آلمان مهاجرت كرد و در آنجا به مدرسه رفت.

۵ ساله بود كه پدر را از دست داد و مادرش كه هوادار سوسيال‌دموكرات‌ها بود او را فردی مستقل و به دور از مراسم صوری آيين يهود پرورد.

۱۴ ساله بود كه يک محفل فلسفی تشكيل داد و پس از مدت كوتاهی به برلين رفت و به عنوان مستمع آزاد در كلاس‌های دانشگاهی رشته فلسفه شركت كرد.

۱۸ ساله بود كه برای تحصيل فلسفه به دانشگاه ماربورگ رفت و در آنجا نخست شاگرد و سپس يار و همنشين پنهانی فيلسوف بنام، مارتين هايدِگِر شد و با اينكه هايدِگِر در دوره نازی‌ها عملا از آنها هواداری كرد، تا پايان عمر دوست او ماند.

می‌گفت: «تندروی‌های من در نظرپردازی تأثير آموزه‌های هايدِگِر است.»

۲۲ ساله بود كه رساله دكتريش را درباره مفهوم عشق نزد آگوستين قديس در فرايبورگ زیر نظر استاد فلسفه كارل ياسپرس نوشت و به گفته خودش تأثيرهای ژرفی از او گرفت. با اين حال و با اينكه آثار او نظام فكری و فلسفی ويژه‌ای را دربر می‌گيرند، برای دوری از جامعه مردسالار دانشگاهی خودش را فيلسوف نمی‌دانست بلکه تاريخدان و نظرپرداز سياسی می‌ناميد.

گریز از میهن

با روی كار آمدن نازی‌ها مدت كوتاهی بازداشت شد اما به گونه معجزه‌آسايی رهايی يافت و پس از مخالفت آشكار با آنها به فرانسه گريخت. در آنجا هفت سال به يهوديان كمک می‌كرد كه از اروپا و چنگ نازی‌ها دور شوند.

۳۵ ساله بود كه با اشغال فرانسه توسط نازی‌ها به آمريكا گريخت و تازه در ۴۵ سالگی تابعيت ايالات متحده را دريافت كرد.

۴۰ ساله بود كه در آمريكا نوشتن آثار فلسفی به انگليسی را آغاز كرد و در دانشگاه‌های شيكاگو، بركلی و نيويورک به تدريس فلسفه پرداخت.

بیشتر بخوانید: هانا آرنت؛ پژوهشگر ژرفکاو نظام‌های توتالیتر

نخستين اثری كه او را به جهان فلسفه و علوم اجتماعی شناساند، "عنصرها و ريشه‌های توتاليتاريسم" بود كه در سال ۱۹۴۹ و به تأثير از تجربه‌های تلخش از روزگار تيره نازی‌ها منتشر شد.

در سال ۱۹۶۳ جنجالی‌ترين اثرش "آيشمن در اورشليم" را منتشر كرد و در ۶۴ سالگی يعنی در سال ۱۹۷۰ اثر ماندگار "درباره قهر و قدرت" يا همان "خشونت" را نوشت كه در آن به تضاد قدرت و خشونت كه هم اكنون در سياست به جای آن نشسته اشاره كرد.



انسان‌های شرير از ديدگاه او ديوهای مجسم نيستند بلكه قيافه و انديشه‌ای عادی دارند و چون از نيروی شناخت برخوردار نشده‌اند و هدف زندگی را در اقتدارطلبی و تماميت‌خواهی می‌جويند، به ستمكارانی چون آيشمن دستيار هيتلر تبديل می‌شوند. هانا آرِنت برای اين منظور واژه "ابتذال شر" را پيشنهاد می‌كند.

آخرين اثر او "حيات ذهن" قرار بود در سه جلد به فهم (دانش، خرد و فلسفه) و داوری بپردازد كه دو جلد آن منتشر شد ولی پيش از پايان جلد سوم در ۶۹ سالگی درگذشت.

فلسفه سياسی

هانا آرنت در همه آثار خود در پی طرح و گاه پاسخ دو پرسش است: سياست چيست و چه پيوندی با اخلاق دارد؟

او بر اين باور است كه انسان با نوع كنش خود شناخته می‌شود و كنش انسانی را به سه دسته تقسيم می‌كند: زحمت Labor, كار Work و عمل Action.

زحمت مانند خور و خواب و توليد مثل، با ضرورت‌های بيولوژيک بدن و بقا سر و كار دارد. چرخه بی‌پايان زحمت، هيچ محصول ماندگاری ندارد و مدرنيته از ما جامعه‌ای پديد آورده كه در آن همه چيز، حتا اشيا برای مصرفِ آنی ساخته و پرداخته می‌شوند و انسان‌ها تنها زحمتكشان‌اند.

كنش دوم، كار، كنش انسانِ ابزارساز است كه چيزهای ماندگار مانند ميز، خانه يا اثر هنری می‌سازد.

بیشتر بخوانید: زندگی هانا آرنت روی پرده سینما

كار دارای آغاز و پايان مشخص است و جهان را برای سكونت انسان آماده می‌كند. كار به جهان، عينيت می‌بخشد و ما را از طبيعت جدا می‌كند.

والاترين كنشِ انسانی اما در نظر آرنت، عمل است كه مانند سياست و آزادی و از اين دست، بی‌واسطه اشيا ميان انسان‌ها انجام می‌شود.

عمل، برخلاف كار، پيامدهای پيش‌بينی‌ناپذير و بازگشت‌ناپذيری دارد. برای پرهيز از عمل بد تنها دو راهكار هست: بخشش برای جبران گذشته و وعده برای ساختن جزيره‌های ايمن در اقيانوسِ آينده.

هيچ فيلسوف مدرنی به اندازه او بر پيوند تنگ ميان اخلاق و سياست تأكيد نداشته است.

آيشمن در اورشليم

در سال ۱۹۶۱ آدولف آيشمن سركرده كشتار ميليون‌ها يهودی و مسئول انتقال و كشتار يهوديان در اردوگاه‌های كار و مرگ، در اورشليم محاكمه شد.

در همان سال مجله نيويوركِر هانا آرِنت را به اورشليم فرستاد تا از دادگاه آدولف آيشمن گزارش دهد.

او انتظار داشت با يک هيولا روبرو شود، اما مرد عادی ميان‌سالی را ديد با سری كم‌مو و دندان‌هايی بدقواره كه حتا يک بار رو به حاضران نكرد.

هانا آرنت می‌گفت اين كُشتارگر نه شهوت قتل داشته و نه جوهر شيطانی دارد بلكه در انديشيدن بی‌نهايت ناتوان است. او هرگز به ارتكاب‌اعمالش نمی‌انديشد و تنها انجام وظيفه می‌كند: «به رغم تمام تلاش‌های دادستانی، همه می‌توانستند ببينند كه اين مرد هيولا نيست، يک دلقک است. انگار در لحظات آخر داشت درسی را خلاصه می‌كرد كه كلاس طولانی درباره شرارت انسان به ما آموخته بود. درس هولناک و انديشه‌گريزِ ابتذال شر.»

آيشمن ادعا می‌كرد بر پايه اصل كانتی "با ديگران چنان كن كه كار تو قانون شود" زندگی و كار می‌كرده ولی آرنت نشان داد كه "او چنان می‌كرده كه پيشوا تأييد كند". اين تحليل باعث شد بسياری فيلسوف را متهم كنند كه آيشمن را تبرئه كرده يا قربانيان را مقصر دانسته است به ويژه به دليل انتقادش از برخی همكاری‌های شوراهای يهود با نازی‌ها. اما آرنت تأكيد داشت كه آيشمن جنايتكاری است كه به دليل امتناع از كنش اخلاقی و ناتوانی در انديشيدن و داوری، در ماشين كشتار حل شده است.

او می‌گفت نظام‌های خودكامه انسان را از انديشيدن و مسئوليت فردی دور می‌كنند و در نتيجه "ابتذال شر" پديد می‌آيد: «من به ظاهر يكی بيش نيستم. اما من خويشتنی دارم. اين خويشتن وهم و پندار پوچ نيست زيرا با من سخن می‌گويد. من با خودم سخن می‌گويم، پس در من كسِ ديگری هم هست و ما دوتا هستیم. من و خويشتنِ من ممكن است با هم سازگار يا ناسازگار باشيم. من اگر با ديگران هم‌عقيده نباشم، می‌توانم به ايشان پشت كنم و به راه خود بروم اما نمی‌توانم به خويشتنم پشت كنم. اگر بدی كنم، محكومم كه با آن بدكار همبودی و همزيستی تحمل‌ناپذير داشته باشم و هرگز نتوانم از چنگِ او رها شوم.»
Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

جستارگر ريشه شرارت؛ چرا بايد هنوز هانا آرنت بخوانيم؟

جستارگر ريشه شرارت؛ چرا بايد هنوز هانا آرنت بخوانيم؟