دکلمه غزل« عشق بازی»استاد فاضل نظری
Update: 2024-01-17
1
Description
"دوست دارد یا نمی خواهد مرا،معلوم نیست
عشق بازی می کند با من چرا معلوم نیست"
"می کشم سر هر چه می ریزد به جامم،دست دوست
کی در این میخانه می افتم زپا،معلوم نیست"
"برگ دست شاخه را وقتی رها می کرد گفت!
باد با خود می بر ما را کجا،معلوم نیست"
"یا نمی آید به چشم باغبان،پائيز ما
یا زمستان و بهار کاج ا،معلوم نیست"
"با طبیبان رنج ما را بازگو کردن،خطاست
جای زخم عشق بر دل های ما،معلوم نیست"
عشق بازی می کند با من چرا معلوم نیست"
"می کشم سر هر چه می ریزد به جامم،دست دوست
کی در این میخانه می افتم زپا،معلوم نیست"
"برگ دست شاخه را وقتی رها می کرد گفت!
باد با خود می بر ما را کجا،معلوم نیست"
"یا نمی آید به چشم باغبان،پائيز ما
یا زمستان و بهار کاج ا،معلوم نیست"
"با طبیبان رنج ما را بازگو کردن،خطاست
جای زخم عشق بر دل های ما،معلوم نیست"
Comments
In Channel























