دیگرینامه، اپیزود بیستونهم: از جادو تا دین
Description
یوکاسته: [با دلنگرانی و خشم] آیا همچنان به من چیزی نخواهید گفت؟ بگویید تمنا میکنم. چرا دلهای شما این چنین سخت او را دشمن میدارد؟
ادیپوس: من میگویم. تو در نظر من شایستهتر از تمام این مردان شایستهای. کرئون خطاکار است و به ضد من توطئه کرده است.
یوکاسته: چگونه کرده است؟ اتهام او چیست؟
ادیپوس: او میگوید که کشتن لائیوس کار من بود.
یوکاسته: او خود میداند یا بنا به گفته دیگران چنین میگوید؟
ادیپوس: آه تردستی همینجاست که خود را در پناه پیامگزار تبهکاری که افزار دست وی است، پنهان کرده است.
یوکاسته: پس به یکباره دل قوی دار. زیرا به دلیل میتوانم گفت که هیچکس را بر اسرار آسمانی وقوف نیست. هاتفی از جانب فویبوس، نه؛ بلکه از جانب راهبانش به لائیوس چنین گفت که او به دست فرزند خویش [یعنی] فرزند من و او، کشته خواهد شد. آنگاه چه پیش آمد؟ همچنانکه همه میدانند لائیوس در آنجا که سه راه از سه جانب به هم میرسند به دست راهزنان بیگانه کشته شد. اما آن کودک، سهروزه بود که مچ پاهای او را به میخ کوبیدند و نه به دست وی، بلکه به دست دیگری به کوهستان بیآدمیزادی افکنده شد تا بمیرد. بدینسان کار آپولون، ناانجام ماند. فرزند، پدر خود را نکشت و پدر با وجود ترس بسیار، کشته شد. اما نه به دست فرزند. چنین بود هشدار پیامگزاران. پس چرا باید حتی یکدم دل مشغول داشت؟ در فرصتی مناسب خدا خود به ما خواهد نمود که چه میخواست.
ادیپوس: همسر من، سخنان تو پریشانم میکند. به گذشته بازمیگردم… و درونم آشفته است.
یوکاسته: چرا؟ داستان چیست؟ چرا به گذشته بازمیگردی؟
ادیپوس: آیا نگفتی که لائیوس در آنجا که سه راه از سه جانب به هم میرسند، کشته شد؟
یوکاسته: داستان همین بود. و هنوز هم بیش از داستانی نیست.
ادیپوس: کجا در چه سرزمینی؟
یوکاسته: در فوکیس آنجا که راههای دلفی و دولیا به هم میرسند.
ادیپوس: چند سال از این حادثه میگذرد؟
یوکاسته: آنچنان که معلوم شد، اندکی پیش از آنکه فرمانروایی تو آغاز گردد.
ادیپوس: وای پروردگارا با من چه خواهی کرد؟
شنوندگان گرامی پادکست دیگرینامه
آنچه شنیدید پردهای دیگر از نمایشنامه مشهور سوفوکل، ادیپ شهریار بود. پیش از آنکه ادامه داستان ادیپ را با اجرای صداپیشگان ما بشنوید، یادآوری میکنیم که در دو اپیزود اخیر، نقلهایی از اثر کلاسیک جیمز فریزر در انسانشناسی، با نام شاخه زرین داشتهایم. این نقلها معطوف به بیان آیینهای انتقال شر در سراسر سیاره بود. همچنین یادآوری میکنیم که فریزر از جنبه تبهکارانه برخی از این آیینهای انتقال شر میگوید و این زمانیست که یک بلاگردان زنده، یک حیوان بینوا و یا حتی یک انسان، برای تحمل بار گناهان و شرارتهای دیگران انتخاب میشود و قربانی میگردد. در این اپیزود با نام «از جادو تا دین» تلاش میکنیم که اطلاعات بیشتری از زمینه و زمانه خلق شاخه زرین به شما بدهیم. از تصورات یا پیشفرضهای معرفتی که مولف آن، یعنی جیمز فریزر داشت و اینکه چگونه این ذهنیات، در شکلگرفتن این اثر دورانساز موثر واقع شد.
با ما همراه باشید.
صفحه اینستاگرام گفتوشنود:
http://Instagram.com/dialogue1402
کانال تلگرام گفتوشنود:
https://t.me/Dialogue1402
#دیگری #پادکست