دیگرینامه، اپیزود بیستوهشتم: شستن گناهان با آب
Description
تیرزیاس: هرچند تو شهریاری اما در جوابگویی هر دو یکسانیم و من خواستار این حقم. من در خدمت لگزیاس هستم؛ نه خادم تو و نه اسیر حمایت کرئون. تو از آن خوشی که به نابینایی من بخندی. آیا تو بینایی که از دیدن تباهی وجود خویش ناتوانی؟ بینایی که نمیتوانی دید چه همسری برگزیدهای؟ پدر تو کیست؟ من میگویم که تو در حق خویشتن در زندگانی [و در حق] مردم گناه کردهای و نمیدانی. نفرین مادر و پدر چون تیغی بران و دو دم ترا از صحنه روزگار میزداید. این چشمهای روشنبین آنگاه تیره خواهد شد… زود باشد تا بدانی حقیقت ازدواجی که درهای آز را به رویت گشود، جز آن نبود تا با مصیبتی سهمناکتر از حد تصور دریابی چه هستی و آنان که تو را پدر مینامند کهاند. هر سزا که دلخواه توست به کرئون و به سخن من بگوی.
ادیپ: تو به خواری سهمناکی، آنچنان که هرگز هیچ مردی ندیده است، لگدمال خواهی شد. آیا بیش از این میتوان تحمل کرد؟ دور شو از چشم من. برو! هر چه زودتر برو. به همانجا که بودی بازگرد. برو…
تیرزیاس: [میروم] اما وقتی که همه حرفهایم را گفتم. رویاروی تو، از هیچچیزم هراس نیست. مردی که به خاطر او چنین غوغایی برانگیختهای، آنکه لائیوس را کشت، آن مرد هم اینجاست. چون بیگانهای رفتگار آمد و در میان ما ماندگار شد. اما چنانکه هماکنون برملا خواهد شد، بیگمان زاده شهر تبای است او که بینا آمد، کور خواهد رفت. اکنون ثروتمند و آنگاه گداست. و عصا به دست کورمالان به سوی تبعیدگاه روان است. آنچنانکه نموده خواهد شد، برادر و هم پدر فرزندانیست که پرورده است. پسر و نیز شوهر زنیست که او را زاد. پدرکش، و جانشین پدر است. برو به خانه و بیاندیش. اگر درست شد که برخطایم، میتوانی گفت که نابینایم.
اپیزود بیستوهشتم با نام «شستن گناهان با آب» را با اجرای بریدهای از نمایشنامه مشهور سوفوکل، به نام ادیپ شهریار آغاز کردیم. شما جملات تیرزیاس نابینا را شنیدید که چون قدرت غیببینی و غیبگویی دارد، علیرغم چشمان نابینایش، آگاهتر از خیلی از بیناهای دیگر مانند ادیپ است.
با ما همراه باشید.
صفحه اینستاگرام گفتوشنود:
http://Instagram.com/dialogue1402
کانال تلگرام گفتوشنود:
https://t.me/Dialogue1402
#دیگری #پادکست