سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷ با خوانش امیر اثنی عشری
Description
غزل شمارهٔ ۱۰۷ از (سعدی » دیوان اشعار » غزلیات) را با خوانش امیر اثنی عشری بشنوید.
فایل صوتی متناظر را میتوانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 27.34 مگابایت) دریافت کنید.
متن خوانش:
صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست
دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم
ور نسازد میبباید ساختن با خوی دوست
گر قبولم میکند مملوک خود میپرورد
ور براند پنجه نتوان کرد با بازوی دوست
هر که را خاطر به روی دوست رغبت میکند
بس پریشانی بباید بردنش چون موی دوست
دیگران را عید اگر فرداست ما را این دمست
روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
هر کسی بی خویشتن جولان عشقی میکند
تا به چوگان که در خواهد فتادن گوی دوست
دشمنم را بد نمیخواهم که آن بدبخت را
این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست
هر کسی را دل به صحرایی و باغی میرود
هر کس از سویی به دررفتند و عاشق سوی دوست
کاش باری باغ و بستان را که تحسین میکنند
بلبلی بودی چو سعدی یا گلی چون روی دوست




