سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد
Description
غزل شمارهٔ ۱۷۴ از (سعدی » دیوان اشعار » غزلیات) را با خوانش محمدرضا مومن نژاد بشنوید.
فایل صوتی متناظر را میتوانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 6.54 مگابایت) دریافت کنید.
متن خوانش:
آن شکرخنده که پُرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلقِ جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چُنو سرو روانی دارد
کافران از بت بیجان چه تمتع دارند؟
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
ابرویش خم به کمان ماند و قد راست به تیر
کس ندیدم که چنین تیر و کمانی دارد
علت آنست که وقتی سخنی میگوید
ور نه معلوم نبودی که دهانی دارد
حجت آنست که وقتی کمری میبندد
ور نه مفهوم نگشتی که میانی دارد
ای که گفتی مرو اندر پی خون خواره خویش
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
عشق داغیست که تا مرگ نیاید نرود
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد
سعدیا کشتی از این موج به در نتوان برد
که نه بحریست محبت که کرانی دارد




