سقوط (بخش اول)
Update: 2024-08-01
158
Description
ژنیور: نوعی شراب از سرو کوهی_ صدوقی: یهودیان طبقات مرفه جامعه_ انسان کرومانیون: از اجداد نخستین نژاد بشر_ برج بابل: جدا از گفته های تاریخی تمثیل مکانی است که در آن مردم بسیار گرد آمده باشند و هر کس به زبانی سخن بگوید که دیگری درنیابد_ مباینت: ناسازگاری_ تائب: توبه کار_ زویدرزه: خلیجی در هلند
گوینده اثر شخصی است به نام "ژان باتیست کلمانس" که قبلاً در پاریس، وکیل دعاوی بوده است و اکنون می گوید که قاضی تائبم.. ما تنها با گفته های او روبرو هستیم؛ رو به مخاطبی که بعد می فهمیم او هم وکیل دعاوی است در پاریس، انگار به سخنان کسی گوش می دهیم که با تلفن حرف می زند. مخاطب نه اولین نفر است و نه آخرین نفر.."ژان باتیست کلمانس" ابتدا وکیل دعاوی است، اکنون نیز دعواهایی را می پذیرد، اما در حقیقت قاضی توبه کار است. چرا که خود به گناهان خویش اقرار می کند، پس مجرم است و آنگاه که مخاطب اقرار را شروع کرد، می شود قاضی.. این کتاب نه روایت داستانی ماجراهای رفته بر "ژان باتیست کلمانس" که خطابه های وکیلی است در دفاع از خود..به همین جهت است که شنونده نه با سلسله ای از رویدادها که با تحلیل واقعه های زندگانی وی روبرو است. به همین جهت هم هست که فهم آن دشوار است! می دانیم که یحیی به آب تعمید می داد، اما "ژان باتیست کلمانس" به جای نهر اردن، در کنار اقیانوس ایستاده است تا با هر از راه رسیده ای از گناهان خود بگوید، آنگاه منتظر می ماند تا مخاطب نیز از خود بگوید
گوینده اثر شخصی است به نام "ژان باتیست کلمانس" که قبلاً در پاریس، وکیل دعاوی بوده است و اکنون می گوید که قاضی تائبم.. ما تنها با گفته های او روبرو هستیم؛ رو به مخاطبی که بعد می فهمیم او هم وکیل دعاوی است در پاریس، انگار به سخنان کسی گوش می دهیم که با تلفن حرف می زند. مخاطب نه اولین نفر است و نه آخرین نفر.."ژان باتیست کلمانس" ابتدا وکیل دعاوی است، اکنون نیز دعواهایی را می پذیرد، اما در حقیقت قاضی توبه کار است. چرا که خود به گناهان خویش اقرار می کند، پس مجرم است و آنگاه که مخاطب اقرار را شروع کرد، می شود قاضی.. این کتاب نه روایت داستانی ماجراهای رفته بر "ژان باتیست کلمانس" که خطابه های وکیلی است در دفاع از خود..به همین جهت است که شنونده نه با سلسله ای از رویدادها که با تحلیل واقعه های زندگانی وی روبرو است. به همین جهت هم هست که فهم آن دشوار است! می دانیم که یحیی به آب تعمید می داد، اما "ژان باتیست کلمانس" به جای نهر اردن، در کنار اقیانوس ایستاده است تا با هر از راه رسیده ای از گناهان خود بگوید، آنگاه منتظر می ماند تا مخاطب نیز از خود بگوید
In Channel
عجب شروع عالییی قشنگ از لذت ی لبخند گنده زدم کارت خفنه💫
مگه مستنده؟؟ چقد بد
ممنون از پانوشت 🌲
لذت بردم
لطفا یکم اروم تر بخونید مثل کتاب بیگانه که عالی بود
چه صدای رسا، شفاف و خوانش دلپذیری💯 خیلی ممنون از شما🙏🏻🌹
چقدر لذت میبرم و به اوج هیجان میرسم وقتی یک شخصی مثل شما برای کاری که ارائه میکنه به مردم خلاقیت و زمان میزاره ... 👌
ببخشید ترجمه از کیه؟ و کتاب بدون حذفیاته؟
خوانش عالی بود سپاس
شروع بی نظیری بود «خوانش رسا و شیوا»..