غزل ۷۴ حافظ
Description
شرح غزل 74 حافظ
حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست
از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است
غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست
مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست
دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت، زنهار
که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست
دردمندیِّ منِ سوختهٔ زار و نَزار
ظاهرا حاجتِ تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقمِ نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقمِ سود و زیان این همه نیست
برای حمایت مالی از این پادکست فرهنگی و ادبی
می توانید وارد وب سایت شوید
سمیه شکری
دکتر سمیه شکری
شرح غزلیات حافظ شیرازی
ای کاش قبل از این که پیرتر بشم بتونم بیا شیراز مرقد حافظ رو ببینم واین بهانه در اصل درک مجلس انس گفتار با ارزش شما بانو عزیز را درک کنم؟ای کاش ؟ این سخن را کمی در ابتداي ،کمی در دیگر دروس مدرس به فرزندانمان می آموختیم، ای کاش لااقل آموزگاران را موجاب میکردم چنین سخنانی را میشنیدند، ای دریغا چقدر درو افتادیم از این مطالب بارزش
بسیار عالی بود. اگر یک روز از عمرم باقی مونده باشه دوست دارم شیراز باشم . و جلسه حافظ خوانی شما در حافظیه برگزار بشه ومن در این جمع حافظ خوانی شما باشم. 💕🌷کار بسیار با ارزشی انجام می دهید درود بر شما🥰
برای همه لحظاتی که گفتی و شنیدم، گریستی و گریستم، پر از شوق خواندن شدی و من نیز پر از لذت فهمیدن ، تا ابدیت سپاس ❤️