فر 32 - وقتی مونا از دست فریدون گریه می کنه
Update: 2023-03-1929
Description
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و بغضم ترکید
پادکست دوم من؛ پادکست مانو
لینک تمام پلتفرمایی که می تونین فرکست رو بشنوین:
ارتباط با من:
لینک حمایت از پادکست:
https://idpay.ir/monashabanpour
اینستاگرام فرکست:
https://instagram.com/fercastpodcast
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
مونا من امشب انقدر گریه کردم که چشمام دیگه خسته شدن. باورم نمیشه دوست دخترم، آدمی بود که هیچی از فریدون درک نکرد، هیچی از سختیایی که دارم میکشم نفهمید و فقط بهم حس عجیب و اضافه بودن داد. شنبه باهاش بریک آپ کردم، حتی از اون آدم موو آن کردم، ولی با این حسی که موند چیکار کنم؟ با این حس که "عادلانه نیست. بسه من نمیخوام اینطوری باشم. من نمیخوام ان تا دوست و موقعیت رو بخاطر adhd از دست بدم." با این چیکار کنم؟ خسته شدم. کاش هیچوقت وجود نداشتم تا این چیزا رو بفهمم و درک کنم. کاش اصلا نمیدونستم رفتارم بخاطر اینه که این طوریه. کاش فقط بداخلاق و غرغرو بودم و همین. کاش تقصیر خودم بود که این اتفاقا برام میوفته.
دو سه ماهه دقیقا این حسو دارم، اینکه درک نمیشم، اینکه تو یه چرخه گیر کردم. درمانگر درونم آرومم میکنه اما باز میبینم وقتایی که کافیه یه قدم بردارم، کلا فلج میشم، با خودم لج میکنم، خودتخریبی میکنم.
گریه کردم بغض کردم و اشک ریختم با همون جمله اول که من ، تو همه تنهاییم و هیچکس و تو دنیا نداریم با همه وجودم لمسش کردم
تو تنها نیستی ما همه اینجوریم ، دوپامین لعتتیه
دنبال تشخیصش برو
مونا جانم، زندگی همینه ... دویدن ، گاهی استراحت و ایستادن ، و دوباره دویدن و رفتن ... و قشنگی زندگی همینه . ما ها آدمیم نه ربات . از خودت توقع نداشته باش که هرروز بدوی، هرروز هایپر اکتیو باشی ، همه ی ادم ها چند روزی طی هر ماه به این حالت هیچ کاری نکردن میرسن . بپذیر و خودت رو بابت این استراحت سرزنش نکن . بدنت و روحت به این توقف نیاز دارن . تو مطمینا دوباره بلند میشی و به زندگی عادیت ادامه میدی و بدون همه ی ما احساس تنهایی میکنیم ، هروقت تو هم حسش کردی میتونی به راحتی بیای سراغ ما. ما هستیم تا تو تنها نباشی
من یه روزایی هس که خیلی پورم ولی به خاطر غرور چرت و پرتم نمیتونم گریه کنم بعد یه حالی که نمییییشه توصیفش کرد میاد سراغم فکر خود کشی میزنه به سرم ولی دیگه برام عادی شده این احساسات هر سری بخودم میگم:خوب علی تو الان دااااقونی ولی میدونی که فردا بهتری میدونی که چته و باس صبر کنی این نیز بگذرد خلاصه قربون صدقه خودم میرم:)
عزیزم من این اپیزود تازه گوش کردم... اوکی آزاد کن ذهنت رو... این روزا هستن برای همه پیش میاد، چه جز اقلیت باشی چه اکثریت، یه روزایی هستن که میان که بزننت زمین چه بخوای چه نخوای باید اون روز زمین بخوری این قانون بازی زندگیه پس ریلکس بزار بزنه، چپ زد برگرد به راستتم بزنه اما هدفتو ول نکن... قشنگ که کتک خوردی یکم استراحت کن، کوفتگی که از تنت رفت پاشو دوش بگیر، برگرد ببین کجای راه بودی. ادامش بده میدونم سخته ولی میشه 🌹
سلام منا جان من تازه پیدات کردم ، ۲۵ سالمه و تازه کشف کردم اون چیزی که این سالها رنجم داده چیه ، تازه فهمیدم وقتی پیش خودم حس میکردم داغونم واقعا داغون بودم و مسائل رو بزرگ نمیکردم، وقتی تو خانواده تنش پیش میومد adhd من بالا میزد توی کنکور adhd تمرکز و اضطرابمو نشونه گرفت توی تمام تصمیم های زندگیم عذابم داد چقدر دلم برای خودم سوخت برای بچگیم اما الان از فهمیدنش خوشحالم شاید از اینجا به بعد تونستم بهتر زندگی کنم ... ممنون از اینکه صادقانه این اپیزود و ضبط کردی
چقدر هم درديم… لعنت به بيشفعالي
مرسی که مارو شریک این لحظاتت کردی :)
تو یکبار به دنیا میای، این فرصت قشنگ زندگی رو یکبار می تونی تجربه کنی، طوری زندگی کن که حسرت چیزی رو نخوری و حسرت چیزی به دلت نمونه اونو از یکی بپذیر که ۱۰ سال ازت بزرگتره و احتمالا هم ده سال دیرتر از زمانی که تو فهمیدی چته فهمیده چشه و تمام حسرتش برا اینکه کاش زودتر آگاه بود اون کاری رو بکن که دوس داری نه کاری رو که خانواده دوس دار یا جامعه دوس داره اونها هم بلاخره روزی تورو درک می کنن و تحسینت می کنن بابت تصمیمهایی که گرفتی من اینو بهت میگم چون یکبار انجامش دادم و تجربهش کردم، اون مخالفت اولش رو چشیدم، لبخند و تحسینی که بعدها بحاطر عملی کردن تصمیمم رو لبهای همون مخالفها هم بود رو هم دیدم
مونا جان عزیز دلم من تک تک حرفاتو دارم زندگی میکنم دقیقا منم الان دوهفته هست مثل تو هستم و من کنکوریم هر لحظه که میگذره به کنکور نزدیک تر میشم و استرسم بیشتر میشه وadhdام بیشتر و شدیدتر منو عذاب میده و انجام روتین و داشتین تعادل توی زندگی برا منم ی ارزو دست نیافتنی شده حالم از خودم بهم میخوره وقتی میبینم هربار از ی جای همیشگی ضربه میخورم بعضی وقتا میگم اگه اینجوری بشه که من توی هیچ حوزه نمی تونم پیشرفت داشته باشم .....🖤💔💔😫😞
باید رو این قضیه یکم فکر کنیم اگه بشه هر چند وقت یکبار میتینگ بزاریم باید همدیگه رو داشته باشیم و ازین مجازیت در بیاریمش ما همدیگرو واقعا میتونیم بفهمیم وقتی با هم روبرو بشیم و حقیقی بودن این که واقعاً مثل من هم هست رو بچشیم دنیا مون حتماً تغییر میکنه
مثل ققنوسیم ما هربار میسازیم و به سمته کمال میریم یک جایی هست که سرتا پا شعله میسوزوندمون باز از خاکستر بلند میشیم همون کارها همون تلاش ها همون تنش ها تا باز سرتا به پا آتیش بگیریم ولی مونا ی مهربون هربار میترسم که این آخرین باره آخرین سوختنه ولی نیست همیشه یک چیزی متفاوت پیدا میشه که بهونه از خاکستر زاده شدنه این بار تو هستی این بهانه خیلی برای تو باید فرق کنه این مقطع به بعد چون مثل خیلی ها هستند . از کلیشه بیزارم و از دلخوشی بیهوده دادن نفرت دارم ولی هیچ کدوم از اینها نیست . این درسه این واقعاً درس مهمیه .... دردی که ما رو نکشه مارو قوی تر میکنه فکر میکردم درده بی غیرتم کرده و نسبت به این درد ها بی تفاوت شدم ولی با گوش کردن به تو و کمی فکر دیدم نه واقعا در عین خستگی مفرط از تکرار ها و دوباره ها فهمیدم قوی تر شدم . میشه ادامه بدیم به هر دلیلی فقط بدون هر ثانیه من شخصاً برای این ادامه بهت نیاز دارم
عه چقدر منی😔 چرا واقعا چرا هیچکسو نداریم . چرا اینقدر ماها. چقدر ،چقدر تو زندگی ما هست .چقدر سخته همه چی چقدز اینجور موقع عا دلم میخواد خودمو سربه نیست کنم ولی هیچوقت شهامتشو نداشتم .حتی این عدم شهامت چقدر باعث میشه از خودم متنفر باشم😬😬😬😬 کاش این اختلال یع کاغذ بود و من چقدر تسکه تیکهش میکررن در حد مولک ل یا کاش شیشه بود با یع چوب میفتادم به جونش و پودرش میکردم اونقدر عصبانی و متنفرم ازش که میتونم روزها مشغول نابود کردن یچیزی باشم و سرش داد بزنم
مونا جان ، من یه adhd کنکوریم و همین یه جمله برای توضیح همه احوالم بسه ... ما هممون خیلی خوب درکت میکنیم و میفهمیم واصلا فقط خودمونیم که میتونیم همو بفهمیم . به قول خودت فقط باید صبر کنی تا بگذره و کاریش نمیتونیم بکنیم . اما در مورد این که گفتی چند روز روتینت رو حفظ کردی و بعد قطع شد و الان که فکر میکنی هیچ وقت نمیتونی یه روتین ایجاد کنی ... این حال و این اتفاق رو خیلی میفهمم به عنوان سالی که بیشتر از همیشه نیاز به ثبات دارم و هیچ وقت ثبات به یه هفته برام نمیرسه ... ولی مونا جان ناامید نشو از روتینت دوباره بلند شو شروعش کن میدونم یه خاطر این نوسان خلق خیلی از برنامه ی روتینه روتین ها ممکنه عقب بیوفتیم ولی وقتی حالت خوب شد و بلند شدی دوباره شروعش کن ، خداروچه دیدی شاید اگه یه عالمه بار حتی یه هفته یه هفته تکرارش کنیم بتونیم نگه اش داریم . 💕