قسمت 48
Update: 2025-07-11
138
Description
آنچه در این قسمت میشنویم:
- وقتی گلمحمد با مارال خداحافظی میکند
- آیا بیگ محمد زنده می ماند
مطابق با صفحات 2331 تا 2408 نسخه چاپی انتشارات فرهنگ معاصر
تهیه متن این قسمت: لعیا حسن علیزاده
لینک حامی باش:
https://hamibash.com/kelidarpodcast
لینک تلگرام : https://t.me/kelidarstory
لینک اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/CGxbld7AFaQ/?igsh=ZDE1MWVjZGVmZQ==
In Channel
الان شهریور ۴۰۴هست و خوشحالم ک الان گوش میدم و چه قدرررر اتفاق افتاده تو این چند سال
سلام من در هفته سوم شهریور ۱۴۰۴ در حال گوش دادن به قصه فوقالعاده کلیدر هستم ضمن سپاس فراوان و قدردانی از زحمت بی منت شما، برای آیندگان میگم هرچند جنگ طاهرا تموم شده، ما هنوز در کش و قوس جنگ و صلح با دلار ۱۰۰ هزار تومن ، در حال جمع تر کردن سفرههای کوچکمان هستیم.💔
اون موسیقی اخر هر اپیزود میشه نامشو بگید
چه خداحافظی دردناکی بود😔 گفتگوی مردم بخصوص اون آخری چقدر آشناست، تردید و دودلی که به جون مردم میوفته و تشخیص رو سخت می کنند.... و دردناک تر اینه که همچنان جوابه😞
😭💔
دلم گرفت از اینکه در همه قسمتها منتظر نقش موثر زنان بودم ،منتظر اینکه حرفی بیشتر از وجود وتاثیرش گذاری اونها بشنوم.ولی افسوس که انگار نادیده گرفتن زنها ،تاریخچه دیرینه ای داره،در قصه وروایتی که تعداد صفحات زیادی به توصیف مردی مثل عباس جان،قدیر،وووووواختصاص داده میشه،آیا نقش بلقیس ومارال وشیرو و....جایی برای نوشتن نداشت؟
ممنون از همت والا ،تلاش واجرای عالی شما،ارژش اینهمه انتظار رو داشت
سلام و ادب بی نظیربود این پادکست با صدای روح برانگیز شما خداقوت اقای امیدی فرد امید است این صدارو در پادکست های دیگر بشنویم سپاس بی نهایت از زحماتتون
قسمت پنجاه کجاست؟ نوشته هست. ولی نیست
آخ از این مکالمه ی بین خان عمو و بیگ محمد
باید اعتراف کنم که اعتیاد پیدا کردم به این پادکست؛ به این روایت از کلیدر.. داستانی که سالهاست دوست داشتم بخونم و هیچ وقت شروعش نمی کردم چون با شناختی که از خودم داشتم می دونستم نمی تونم این حجم از کتابو بخونم و تموم کنم اما الان که نیمه ی دوم مرداد ۱۴۰۴ هست، کمتر از یک هفته است که با این پادکست آشنا شدم و الان رسیدم به اپیزود ۴۸. شبانه روز گوش دادم؛ تو شرایطی که زندگی بیشتر از همیشه بهم سخت گرفته و برای از پا در آوردنم، تمام تلاششو می کنه و کوتاه نمیاد، همراه ترین همدم تنهایی های من این پادکست بوده؛ الان که فقط دو اپیزود مونده تا این قصه تموم بشه، نگرانم که بعد از این چیکار کنم. صميمانه از شما آقای امیدی فرد عزیز، تقاضا دارم به این که سایر رمان های فارسی رو به همین شکل، روایت و به شکل پادکست منتشر کنید، فکر کنید. گرچه می دونم شما هم دغدغه ها و مسائل خودتون رو دارید و تا الان هم بی هیچ منت و ادعایی، با تعهد این پادکستو پیش بردید و از این بابت از شما ممنونم.
باتشکر واقعا عالی بود
ممنون از صدای گرمتون
آفرین به لعیای عزیز که افتخار آشنایی با ایشان را از نزدیک داشتم
خدا را شکر یک ماه از اون روزها گذشته
سلام و درود بر اقای امیدی فرد عزیز خدا کنه پیام منو ببینید من نزدیک ۴ ماهه دارم پادکست شمارو گوش میدم من از بچه های اورژانس ۱۱۵ هستم و ازونجایی که تو جاده شیفت میدم و از خونه تا محل کارم نزدیک ۲ ساعت راهه من بجای گوش دادن به اهنگ پادکست شمارو گوش میدم والانم تو اپیزود ۴۱ هستم فقط خواستم تشکر کنم و بگم دمتون گرم که اینقدر جذاب و خودمونی این رمان رو برای مردم ایران نشر دادین مخصوصا بعضی شوخی ها و تیکه هایی که میندازین عالیه من خودم چند سالی سبزوار زندگی کردم و این رمانو قشنگتر درد میکنم 🙏🌹❤️
سلام خیلی عالیه ممنونیم آقای امیدی فرد ، ولی چرا از قسمت ۴۲به شماره ۴۸ پریدین؟؟؟
بسیار سپاسگزارم جناب امیدی فر بی وفقه از قسمت اول تا این قسمت گوش کردم بسیارررر لذت بردم از خوانش زیباتون فقط امیدوارم دوباره در کتابی دیگر صدایتان را بشنوم سر بلند باشید
این قسمت های آخر چقدر حزن انگیز است .
❤❤💯